• ilisafars@gmail.com

  • شماره تماس :14-32263513-071

  • ساعت کاری :۸صبح تا ۳ بعدظهر

گفتگو با دکتر حمید محسنی مدیر نشر کتابدار

چکیدۀ نسبتا مختصر این پرسش و پاسخ را خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منتشر ساخته است. اما به دلیل ارتباط مقاله‌سازی و کتاب‌سازی با تولید و نشر محتوا (موضوع این ویژه‌نامه) نسخۀ کامل آن در این ویژه‌نامه منتشر می‌شود. پرسش‌ها توسط ساره گودرزی از خبرگزاری ایبنا طرح شده است.

به نظر شما عوامل اصلی کتاب‌سازی در سال‌های اخیر چیست؟

کنش‌های مرتبط با تولید و مصرف محتوا را می‌توان مجموعۀ کنش‌های اجتماعی افرادی تلقی کرد که در زمینه و بافت کلی‌تر و بزرگ‌تر اجتماع و محیط قرار دارند. چند و چون تعامل فرد و اجتماع و نقطۀ برش آن است که در کم و کیف تولید و مصرف محتوا و از جمله پدیدۀ منفی کتاب‌سازی تعیین‌کننده است.

به عبارت دیگر، مجموعۀ کنش‌های مرتبط با چرخۀ اطلاعات و دانش در هر کشور، از اطلاع‌یابی و پژوهش تا تولید محتوای آثار توسط نویسنده و سپس فرایندهای مرتبط با نشر و در نهایت مصرف و بازخوردهای آن را می‌توان به دو دستۀ اصلی فردی و اجتماعی تقسیم کرد. البته این دسته‌بندی به معنای جدا بودن این دو نیست؛ بلکه نوعی تعامل دائمی آگاهانه و نااگاهانه بین این دو برقرار است که بهتر است بگوییم کنش‌های فردی در بستر اجتماع و یا کنش‌های اجتماعی افراد و نهادها.

در نتیجه، مثبت یا منفی تلقی کردن چیزها به همین نوع رابطه بین افراد و نهادها در بستر اجتماع و شاخص‌های فردی و اجتماعی شکل گرفته از این بستر وابسته است. به عبارت بهتر، به کارکرد آن برای افراد و جامعه و در نتیجه، نقش و اهمیت آن در پاسخ به نیازهای گوناگون فردی و اجتماعی بستگی دارد. به همین دلیل مانند هر حس و عاطفۀ انسانی، حتا دامنه و میزان منفی و مثبت بودن آن بسیار متفاوت خواهد بود: صفر در وسط و بی‌نهایت منفی و مثبت در دو طرف (چیزی شبیه جدول ثبت امتیازات و نمره در داوری مقاله‌های علمی که می‌تواند از صفر تا عدد مطلوب فرضی، اغلب 20 یا 100 باشد). بسیاری از این منفی یا مثبت بودن‌ها را تنها با واژه‌ها و عبارت‌هایی چون بسیار خوب، عالی، شوق‌آور تا نقطۀ مقابل آن سبک‌مایه، تهوع‌آور، سرقت محتوایی، آزاردهنده، و غیره می‌توان توصیف کرد و توصیف عددی آن دشوار است. گاهی یک اثر خاص از نظر داوران و نظام ارزشیابی حاکم بر تولید محتوای علمی و ادبی چیزی جز سرقت، کتاب‌سازی و مقاله‌سازی نیست اما برای سارق آن امتیازآور است: هم از نظر اخلاقی و هم مادی! به همین دلیل به گونه‌ای آن را بسته‌بندی می‌کند و حتا نکته‌های منفی را پنهان می‌کند که نمرۀ مطلوب را بیاورد. بر همین اساس، تدوین شاخص‌های ارزیابی و از آن مهم‌تر، استفاده از آنها برای ارزشیابی آثار از همین زمینه تاثیر می‌پذیرد. تا حدی که برای مثال، نظام‌ها و نهادهای حاکم بر تولید و مصرف محتوا (از جمله داوری و ارزشیابی) چنان از مقاله‌سازی و کتاب‌سازی منتفع می‌شود که نسبت به شاخص‌های ارزشیابی و بخصوص اخلاق حرفه‌ای و حتا اخلاق عمومی فاصلۀ آشکار و آگاهانه‌ای می‌گیرند. نمونۀ آن کتاب‌ها و مقاله‌های برگرفته از پایان‌نامه‌ها و پژوهش‌های دانشگاهی و تشویق به بازنشر آنها برای کسب امتیاز فردی و نهادی (هم دانشجو و مدرس، و هم دانشگاه مربوطه و حتا مدیران و سیستم‌های بالادستی چون وزیر و وزارتخانه‌ای خاص و یا تفکر غالب بر همین نمایش رتبه) است. به عبارت دیگر، رقابت کاذب و غیراخلاقی برای نمایش رتبه و یا کسب امتیازات فردی و اجتماعی دیگر سبب شده است تا اخلاقی‌ترین، مهم‌ترین و فرهنگی‌ترین کنش انسانی یعنی آموزش، پژوهش و تولید دانش علمی و فنی در خدمت چیزی قرار گیرد که نادرست است و همۀ اجزای آن نظام آموزشی و پژوهشی و سایر ارکان ناشر نسبت به آن آگاهی دارد. اما هر روز و هر لحظه همچون مراسم آیینی مقدس با کوفتن بر طبل بیداری و بی‌عاری آغاز می‌شود!

تاثیر ارزش‌ها و شاخص‌های اجتماعی غالب در یک کشور بر تولید و مصرف محتوا تا حدی است که برای مثال ترجمه یا تکثیر محتوای نویسندگان و ناشران خارجی و برخی از کنش‌های غیرحرفه‌ای مرتبط با کم و کیف این بسته‌بندی و عرضۀ محتوا ممکن است حتا تخلف حقوقی، قانونی و در نتیجه کتاب‌سازی و منفی محسوب نشود. جالب است به این نکته اشاره شود که همین کار برای نویسنده و ناشری معتبر در کشورهایی که رعایت حقوق مرتبط با تولید و مصرف محصولات فکری به اخلاق و رفتاری حرفه‌ای تبدیل شده است، پرخسارت است؛ به عبارت دیگر، گرچه ممکن است مجازات حقوقی و قانونی برای آن پیش‌بینی نشده باشد اما سرنوشت حرفه‌ای آنها را چنان تحت تاثیر قرار می‌دهد که به رفتاری غالب در آنجا تبدیل نشده است!

همۀ اینها حاکی از آن است که رواج پدیدۀ کتاب‌سازی به سازوکارهای فردی و اجتماعی حاکم بر یک جامعه و تنظیم روابط بین عوامل تولید و مصرف محتوا وابسته است و ابعاد گوناگونی دارد. کتاب و محتوای آن یک پدیدۀ اجتماعی است: هم در مرحلۀ تولید و وابستگی آن به زبان، فرهنگ و دانش علمی و فنی یک جامعه و هم در مرحلۀ مصرف و جایگاه آن در ارتقای کم و کیف فرهنگ و دانش علمی و فنی.

در میان همۀ اینها، سازوکارهای آموزشی و پژوهشی در سطوح گوناگون، از آموزش و پرورش تا آموزش عالی، و حتا سازوکارها و کم و کیف تولید کالاها و خدمات نقشی اساسی در تلقی جامعه از پدیدۀ کتاب‌سازی دارد. برای مثال انتظار جامعه‌ای که همگام با مرزهای علمی جهان حرکت می‌کند از آموزش، پژوهش و تولید و مصرف محتوا با جامعه‌ای که در ردۀ پایینی از علم و دانش است بسیار متفاوت است. و یا جامعه‌ یا نهادی که صرفا بر اساس یک منطق نمایشی به تولید محتوا می‌پردازد با نهادها و جوامعی که به کیفیت آثار و تاثیر آن بر کیفیت تولید کالاها و خدمات توجه دارد متفاوت‌ است. به عبارت دیگر، حتا تلقی مردم، جامعه و حتا نهادهای تخصصی مرتبط با تولید و مصرف کتاب و مطالعه از کتاب‌سازی از جامعه‌ای به جامعۀ دیگر متفاوت است. آنچه این تعریف‌ها و تلقی‌ها را به هم نزدیک می‌سازد و اتفاق نظر نسبی در سطح ملی یا جهانی ایجاد می‌کند به سازوکارهای اجتماعی حاکم بر تولید و مصرف علوم و فنون در آن جامعه وابسته است.

برای مثال در نهادهای آموزشی که وظیفۀ خود را صرفا کسب رتبۀ قبولی در کنکور می‌دانند تولید و مصرف انبوه آثار کنکوری با آب و تاب تبلیغ می‌شود، از آن تعریف و تمجید می‌شود، و در سبد مصرف جامعه قرار می‌گیرد. گاهی اگر همۀ کارشناسان، متخصصان و حتا خود نظام آموزش رسمی به جنبه‌های تخریبی چنین رویکردی در تولید و مصرف اطلاعات در نظام آموزشی و پژوهشی تاکید کند (برای مثال نقش تخریبی این راهبرد در ایجاد عادت به مطالعه، پرورش افراد منتقد و پژوهشگر، و پرورش سایر جنبه‌های شخصیتی و رفتاری دانش‌آموزان) اما منافع فردی و نهادی چنان سازوکارهای پیچیدۀ حاکم بر نظام اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را در جهت منفی و برای کسب منافع خود سوق می‌دهد که همۀ ارزش‌های فردی و اجتماعی حاکم بر یک نظام آموزشی و پژوهشی به سخره گرفته می‌شود. بدین ترتیب حتا بنیان رفتارهای فرهنگی، آموزشی، پژوهشی، و اجتماعی افراد و نهادها در سایر ارکان اجتماع را نیز تخریب می‌کند. بخش مهمی از دلایل رفتار آحاد جامعه با کتاب، مطالعه، آموزش، پژوهش، اندیشه‌ورزی، خردورزی، و یادگیری کنش‌های شناختی و حتا مهارت‌های حسی حرکتی، از جمله رواج گستردۀ پدیدۀ کتاب‌سازی ریشه در همین راهبردهای آموزشی و پژوهشی دارد.

چند و چون کتاب‌سازی نیز به شدت متاثر از سازوکارهای حاکم بر نظام آموزشی و پژوهشی و بخصوص نظام ارزشی حاکم بر جامعه‌ای است که آموزش، پژوهش، و رفتارهای شناختی و غیرشناختی را این چنین خواسته است و برای آن حتا تقاضای گسترده ایجاد کرده است!؟ در واقع، کتاب‌سازی نتیجۀ ناگزیر سیاست‌های حاکم بر کم و کیف آموزش، پژوهش، و تولید و مصرف محتواست و باید آن را در کنار سایر کنش‌های فردی و اجتماعی و فراتر از نهاد نشر مطالعه کرد. به عبارت دیگر، کتاب‌سازی بسیار جلوتر از تولید کتاب توسط یک ناشر فرضی آغاز شده است؛ سال‌ها پس از کتاب‌سازی نیز از آن تغذیه می‌کند؛ و ناشر تنها بخشی کوچکی از این حلقه است؟! جالب است به این نکته هم اشاره کنم که حتا اگر ناشران معتبر در دام این پدیده گرفتار نشوند، منافع آن برای تولیدکنندگان محتوای فرضی و مصرف‌کنندگان و حامیان آن به اندازه‌ای هست که برای آن نهادسازی و حتا تقاضا ایجاد کنند؟! نمونۀ رواج جنبه‌هایی از پدیدۀ خودناشری و یا ورود برخی از نهادهای دولتی و خصوصی به حوزۀ نشر کتاب به قصد بهره‌گیری از امتیاز آن است.

به عبارت دیگر، دلایل اصلی افزایش پدیدۀ کتاب‌سازی در سال‌های اخیر را این موارد می‌دانم:

  1. غلبۀ نگاه کمی به تولید محتواهای فکری و آمارسازی در این زمینه؛ چه از نظر رقابت فردی و بین‎سازمانی و چه در سطح جهانی. رواج چنین نگاهی سبب شده است تا نهادهایی که باید مهم‌ترین نقش را در تولید و مصرف محتواهای باکیفیت داشته باشند خود در دام تولید محتواهایی افتادند که کیفیتی پایین دارند. برخی از این نهادها حتا در این زمینه در حال رقابت با ناشران و نهادهای خصوصی هستند!
  2. افزایش نگاه کنکوری و نمره‌مدار به آموزش‌های پایه؛ نگاه کنکوری و کسب رتبه نیازمند تولید محتواهایی است که هدف اصلی آن نمره است. در حالی که هدف اصلی نظام آموزشی باید استفاده از راهبردهایی باشد که مهارت‌هایی چون عادت به مطالعه، سواد اطلاعاتی، خلاقیت و نوآوری، انواع مهارت‌های شناختی و حسی حرکتی، و غیره را ایجاد کند. بروندادهای چنین نظام آموزشی در سایر سطوح آموزشی و پژوهشی، فعالیت‌های گوناگون فردی و اجتماعی و در مشاغل گوناگون نیز رفتارهای شناختی و غیرشناختی دانش‌گریز خواهند داشت.
  3. بی‌توجهی به اهداف کمی و کیفی مرتبط با آموزش و پرورش، آموزش عالی، و تولید و مصرف محصولات علمی و فرهنگی؛ از جمله کم‌توجهی به اهداف و وظایف بالادستی وزارتخانه‌ها و نهادهای مهم دولتی و غیردولتی، سند چشم‌انداز آموزش و پرورش، نقشۀ جامع علمی کشور، و سایر اسناد بالادستی مرتبط با حوزه‌های متعددی که ناظر بر ارتقای کم و کیف فعالیت‌های شناختی و مهارت‌های حرفه‌ای گوناگون و از جمله و بخصوص افزایش کمی و کیفی تولید و مصرف کتاب و سایر منابع مکتوب است.
  4. مدیریت ناکارامد نهادهای آموزشی، علمی و فرهنگی؛ مقایسه اهداف و وظایف نهادهای مادر مرتبط با ارتقای تولید و مصرف کتاب و سایر محتواهای فکری با وضعیت موجود کشور نشانگر مدیریت ناکارامد این نهادهاست و توجه آنها به اهداف و وظایفی است که برای آن سازوکارهای گستردۀ مالی، اجرایی، نیروی انسانی و غیره در سطح ملی دارند. یکی از دلایل بسیار مهم در گسترش همۀ پدیده‌های منفی مرتبط با کتاب و کتابخوانی و کاهش کیفیت فعالیت‌های شناختی نیز مدیریت ناکارامد نهادهای دولتی و غیردولتی است که هر کدام در این زمینه دارای وظایف مشخص قانونی هستند.
  5. کم‌توجهی به نقد، ارزیابی و داوری؛ سنت‌ها و سازوکارهای مورد استفاده در نظام ارتباط علمی به گونه‌ای است که داوری، ویرایش، و نقد و ارزیابی در آن نقش پالایشی مهمی دارد. کم‌توجهی به این سنت‌ها و سازوکارهای علمی و حرفه‌ای و نقطۀ مقابل آن، رواج فرهنگ مدح و ثنا، ملاحظه‌کاری و محافظه‌کاری سبب شده است تا افراد و آثاری جولان دهند که شایستگی لازم را ندارند و به همان نسبت افراد و آثاری از دور خارج شوند که باید در مرکز توجه باشند.
  6. کاهش کیفیت آموزش و پژوهش؛ رفتار غالب نظام آموزشی و پژوهشی موجود به شکلی است که نه فقط به تولید چنین محتوایی رضایت داده است، بلکه به آن امتیاز نیز می‌دهد و از همین منابع برای آموزش استفاده می‌کند؛
  7. افزایش فرهنگ نمایش در سطح ملی و جهانی؛ فرهنگ نمایش زمانی گسترش پیدا می‌کند که یک نهاد در انجام وظایف اصلی خود ناموفق باشد. رواج چنین فرهنگی سبب خواهد شد نه فقط چیزهایی برجسته شود که اهمیت کاربردی و کارکردی نداشته باشند بلکه درست برعکس، اقداماتی مهم و تاثیرگذار معرفی شوند، در مرکز توجه قرار گیرند و حتا منابع مالی، انسانی، سخت‌افزاری، نرم‌افزاری، و انرژی و توان یک ملت را در جهتی خلاف اهداف و منافع ملی بسیج کند.
  8. بی‌توجهی به قوانین و مقررات حاکم بر ارزشیابی کم و کیف فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی، از جمله تولید و مصرف محتواها؛ غلبۀ چنین نگاهی سبب شده است تا چشم و گوش این نهادها نسبت به کاهش کیفیت تولید محتوا، کتاب‌سازی، مقاله‌سازی، پایان‌نامه‌نویسی، و غیره، حتا از نوع آشکار نیز بسته شود.
  9. کم‌‌توجهی به اخلاق حرفه‌ای مرتبط با پژوهش و نگارش؛ اخلاق حرفه‌ای ناظر بر مجموعۀ کنش‌های تخصصی و حرفه‌ای است که ارتقای کیفیت بروندادها در سطح فردی و نهادی را تا حد ممکن به صورت تضمین می‌کند. پژوهش و نگارش در جهان یکی از این حوزه‌هاست که اخلاق حرفه‌ای بسیار پررنگ و قابل توجهی دارد. اخلاق حرفه‌ای بیش از هر چیز یک کنترل‌کنندۀ درونی بسیار مهمی است که همۀ حرفه‌ها تلاش دارند با تدوین آن تا حد ممکن بروندادهای خود را تحت نظارت درونی اعضای حرفه درآورند. رواج گستردۀ کتاب‌سازی، مقاله‌سازی، و محتواسازی‌های دیگر در کشور حاکی از تخریب گستردۀ اخلاق حرفه‌ای در این زمینه است که تیر و ترکش آن سایر جنبه‌های اخلاقی را در سطح فردی و نهادی نیز زخمی و ناکارآمد می‌کند.
  10. و شاید از همۀ مهم‌تر، سیاست‌ها و راهبردهای کلان حاکم بر تولید و جذب نوآوری‌های علمی و فنی در کشور، سیاست‌ها و راهبردهای مرتبط با حمایت از مالکیت فکری و چرخۀ دانش در نهادها و شرکت‌ها و یا حتا اجرای دقیق همان چیزهایی است که قانون و بودجه دارد. اگر محتوای فکری به عنوان کالا و منبعی ارزشمند و راهبردی تلقی شود که کم و کیف حیات افراد، نهادها، و شرکت‌ها به آن گره خورده باشد در این صورت، تولید و مصرف آن نظم و نظام پیدا خواهد کرد؛ سرقت محتوای فکری یا کتاب‌سازی و محتواسازی امتیازآور نخواهد بود و بلکه مجازات و هزینه‌های سنگینی خواهد داشت؛ نهادسازی در این زمینه پرهزینه خواهد شد و همین‌طور نهادهای موجود واسطه و همکار آن نخواهند شد؛ کتاب‌سازان در سطح فردی و نهادی رشد نخواهند کرد و این چنین بر سر چهارراه‌ها، در مرکز نشر و دانشگاه، و جلوی چشم و گوش این همه مردم، و وزیر و وکیل، بساط نمی‌کنند، جار نمی‌زنند، و گاهی برخی از آنها عربده نمی‌کشند و یقه نمی‌درانند!

فکر می‌کنید چه ناشرانی بیشتر به سمت کتاب‌سازی می‌روند و در چه حوزه‌هایی فعال‌اند؟

تاکید بنده بر مطالعۀ پدیدۀ کتاب‌سازی در بافت بزرگ اجتماع، ارتباط آن با کنش‌های گوناگون مرتبط با نشر، و حتا تعریف و بررسی آن به عنوان زیرمجموعۀ تولید و مصرف اطلاعات و دانش در سطح ملی و جهانی اشاره به این واقعیت دارد که در کتاب‌سازی، مقاله‌سازی، محتواسازی و سایر پدیده‌های منفی مرتبط با سرقت محتوا یا تولید محتوای نامناسب، کم و بیش همۀ بخش‌های اجتماع نقش دارند، بر آن تاثیر می‌گذارند و از آن تاثیر می‌پذیرند.

ناشر در تعریف گسترده، فرد یا نهادی است که واسطۀ بین تولیدکننده و مصرف‌کنندۀ محتواست: به عبارت دیگر، ناشر نه تولیدکنندۀ اصلی محتواست و نه مصرف‌کنندۀ نهایی آن؛ گرچه در هر دو کنش فوق تاثیر و حتا مداخلۀ مستقیم دارد. بر اساس چنین تعریفی از ناشر، کتاب‌سازی را باید کنشی تلقی کرد که پیش از آغاز فرایند نشر یک اثر شکل گرفته است. در واقع نیز همین گونه است. زیرا بیشتر کنش‌های مرتبط با تولید محتوا را نویسندگان و محققانی انجام می‌دهند که عمدتا وابسته به نهادهای آموزشی و پژوهشی هستند. حتا مصرف‌کنندگان اصلی محتوا نیز همین گروه از افراد و نهادها هستند.

البته این گزاره‌ها بیشتر برای محتواهای آموزشی و بخصوص پژوهشی مصداق دارد، وگرنه تولیدکنندگان محتواهای ادبی بیشتر بیرون از حلقۀ نهادهای آموزشی و پژوهشی رسمی هستند. مصرف‌کنندگان محتواهای ادبی نیز همین رابطه را با نهادهای آموزشی و پژوهشی دارد. گرچه هم نویسندگان و هم مصرف‌کنندگان این دسته از محتواها کم و بیش با این نهادها رابطه دارند و به شکل‌های گوناگون تحت تاثیر کم و کیف کنش آنها هستند. برای مثال کم و کیف نقد و داوری محققان و نویسندگان دانشگاهی از آثار ادبی، کم و کیف کتابخانه‌های دانشگاه‌ها و موسسات پژوهشی و بخصوص کتابخانه‌های عمومی، و درگیری این نهادها در آموزش نویسندگان از جملۀ همین رابطه‌ها و تاثیرها بر تولید و مصرف اطلاعات به صورت مستقیم و نامستقیم است. به عبارت دیگر بیشتر کنش‌های مرتبط با کتاب‌سازی را نویسندگان و محققانی انجام می‌دهند که وظیفۀ اصلی تولید محتوا، داوری محتوا، ویرایش علمی و حتا ادبی آن را بر عهده دارند. با این حال، ناشر به عنوان حلقۀ ارتباطی بین نویسنده و مصرف‌کنندۀ محتوا مهم‌ترین نقش را در انتخاب محتوا، ارتقای کیفیت محتوا از طریق مدیریت فرایند داوری و ویرایش، و نیز معرفی و عرضۀ محتوا دارد.

بر این اساس، این دو اصل کلی را مطرح می‌کنم که:

الف) نقش بی‌بدیل ناشر در مدیریت چرخۀ نشر (از مدیریت انتخاب و داوری تا مدیریت ویرایش و غیره) اقتضا می‌کند تا کم و بیش نقش آن در کم و کیف مناسب یا نامناسب بودن محتوا نیز به رسمیت شناخته شود؛ با این توضیح که باید متناسب با جایگاه، وزن و نقش‌اش در "مدیریت" همین چرخه پاسخگو باشد و نه بیشتر). به عبارت دیگر، ناشر تولیدکنندۀ محتوا نیست. اما در افزایش کیفیت و ایجاد ارزش افزوده در محتوا نقشی بی‌بدیل دارد.

ب) کم و کیف کنش‌های هر فرد و نهاد، بخصوص از نوع مهارت‌های شناختی، تحت تاثیر دانش، مهارت، هدف و وظیفۀ اوست.

با توجه به دو نکته و اصل راهبردی فوق، پاسخ به سوال بالا کمی راحت‌تر می‌شود:

ناشرانی به سمت کتاب‌سازان، تقویت این پدیده، و حتا گاه خود کتاب‌سازی کشش بیشتری خواهند داشت که اهداف بلندمدت و میان‌مدت شفافی ندارند؛ به اهداف کیفی کمتر توجه می‌کنند؛ با سازوکارهای حرفه‌ای نشر آشنایی کمتری دارند؛ مهارت و تخصص لازم برای مدیریت کنش‌های مرتبط با تولید و ارزیابی محتوا را ندارند و یا از دانش فنی و تخصصی افراد شایسته استفاده نمی‌کنند؛ نسبت به اهداف علمی، فنی، فرهنگی، اجتماعی و تاثیر همۀ اینها بر کنش‌ها و اهداف اقتصادی خود شناخت کمتری دارند و خود نیز کمتر چنین اهدافی دارند؛ به نقش و تاثیر اعتبار و مهارت حرفه‌ای، علمی، فنی و تخصصی در افزایش موفقیت‌شان در حوزۀ نشر واقف نیستند؛ و برای منافع فوری و بخصوص مالی اهمیت بیشتری قائل هستند.

با این حال، همانگونه که عرض کردم تعریف کتاب‌سازی به شدت به ارزش‌ها و شاخص‌های گوناگون حاکم بر جامعه، کم‌وکیف تولید و مصرف علوم، فنون، ادبیات و هرگونه محتوای فکری در کشور و حتا در مقیاس جهانی مربوط است. ناشر به عنوان واسطۀ بین تولیدکننده و مصرف‌کننده تا حد خاصی می‌تواند موجب ایجاد ارزش افزوده در محتوای کتاب شود. بهترین ناشران تنها می‌توانند با اتخاذ سازوکارهای حرفه‌ای آثار را داوری و ویرایش کنند. اما آنها حتا در مرحلۀ داوری و ویرایش آثار، بخصوص در حوزۀ علمی نیز به همان افراد و نهادهای تولیدکنندۀ محتوا وابسته‌اند. به همین دلیل فراتر از این مهارت‌ها و دانش علمی تولیدشده در کشور نمی‌توانند حرکت کنند!

به همین دلیل اگر کم و کیف تولید و مصرف محتوای علمی و فنی به دلیل عوامل و شاخص‌های آموزشی و پژوهشی افت کند در این صورت به ناچار محتوای آثار نیز به طور کل تحت تاثیر قرار می‌گیرد. یکی از دلایل کاهش کیفیت محتواهای علمی و یا به زبان بهتر افزایش انتشار کتاب‌هایی با محتوای ضعیف در کشور به همین مساله مربوط است. مهم‌ترین نکته‌ای که می‌توان متناسب با شرایط موجود در تولید و مصرف محتوا در کشور گفت این است که ناشر باکیفیت و معتبر با استفاده از سازوکارهای داوری و ویرایش، این دسته از آثار را کمتر منتشر می‌کند.

با این حال تجربۀ بنده به عنوان یک ناشر حاکی از آن است که بیشتر آثار رد شدۀ این دسته از ناشران اغلب توسط ناشران دیگر بدون داوری و ویرایش منتشر می‌شود! از جمله به این دلیل مهم که تقاضای نشر چنین آثاری در کشور وجود دارد و برای ناشر و صاحب اثر نیز منافع دارد.

کم و کیف بازخورد مصرف‌کنندگان حوزه‌های علمی و حرفه‌ای حاکی از آن است که گاهی تفاوت چندان معناداری از نظر بازخورد مالی و بخصوص تعداد شمارگان بین این دو وجود ندارد! همین وضعیت سبب شده تا ناشران باکیفیت و حساس‌تر نسبت به داوری و ویرایش نیز کم و بیش در برزخی گرفتار شوند که آیا در راهبرد انتخاب و چاپ‌شان کمی تجدید نظر کنند یا نه؟

پدیدۀ چاپ دیجیتال و شمارگان محدود، سبب سردرگمی بیشتر در این زمینه شده است. زیرا یکی از دلایل بسیار مهم ناشران در داوری سخت‌گیرانه نسبت به انتخاب اثر و حتا ویرایش علمی و ادبی آثار این بود که هزینۀ چاپ افست و انبوه به مراتب بالاتر بود و هر گونه خطا در این زمینه پرهزینه. اما در شرایط فعلی که بیشتر آثار به صورت محدود، چندنسخه‌ای و دیجیتال منتشر می‌شوند، پرداخت هزینه‌های داوری و ویرایش بسیار سنگین خواهد بود. به همین دلیل، مقاومت ناشران معتبر برای حفظ کیفیت آثار علمی در شرایط فعلی برای آنها بسیار پرخطر و پرهزینه است!

برخی از ناشران به بهانۀ ارائۀ خدمات نشر، هرگونه آثاری را بدون داوری و ویرایش منتشر می‌کنند. در مجموع، همین دسته از ناشران، بیشتر مستعد انتشار کتاب‌هایی با کیفیت پایین و مشارکت در همکاری با کتاب‌سازان هستند.

راهکاری برخورد با کتاب‌سازها را چه می‌دانید؟

همانگونه که عرض کردم پدیدۀ کتاب‌سازی در کشور جلوه‌های گوناگونی دارد. به همین دلیل، برخورد با آن باید متناسب با کم و کیف آن در هر بخش باشد. اول از همه تعریف حقوقی، شکلی و محتوایی کتاب‌سازی است. بسیاری از آثار در نگاه محققان، متخصصان و نویسندگان حرفه‌ای یک حوزه مصداق بارز کتاب‌سازی است اما به دلایل حقوقی قابل پیگیری نیست. مثلا یک اثر خاص چنان مطابق اصول نگارش علمی بسته‌بندی شده است که مو لای درزش نمی‌رود اما در نگاه متخصصان آن حوزه کتاب‌سازی است. در واقع این دسته از کنش‌ها با اخلاق حرفه‌ای نگارش و پژوهش علمی و ادبی منافات دارد. شبیه‌سازی آثار دیگران بدون ایجاد ارزش افزودۀ نسبی، مصداق بارز کتاب‌سازی است. ارزیابی کتاب‌ها و مقاله‌ها اغلب نیازمند توجه به ابعاد گوناگون مساله از جمله اهداف نویسنده و ناشر، مخاطبان آنها، کم و کیف آنها از نظر ساختاری، نگارشی، علمی و ادبی و برخی از شاخص‌های دیگر است. برای مثال نوشتن اثری آسان‌خوان با اهداف آموزشی و جلب دانشمندان جوان به علم و پژوهش توسط دانشمند بزرگی چون هاوکینگ (و با هدف جنبی کسب درآمد توسط ناشر و نویسنده) حتا اگر حاوی یک استناد به منبعی نباشد نیز مصداق کتاب‌سازی نخواهد بود اما همین اثر را اگر فرد و ناشری دیگر، با محتوایی شبیه‌سازی شده و بدون ارزش افزودۀ بیشتر، اغلب به دلیل استفاده از فضا و بازاری که اثر پیشین ایجاد کرده است را می‌توان مصداق کتاب‌سازی دانست. حضور یک نویسندۀ غیرمتخصص در یک حوزۀ تخصصی معمولا باید با شک و تردید ارزیابی شود؛ البته لازم است کم و کیف تلاش، اهداف نویسنده و ناشر و بخصوص محتوای خود اثر نیز توجه شود. تشخیص کتاب‌سازی و کم و کیف آن اغلب نیازمند ارزیابی محتوای یک اثر به تنهایی و بخصوص مقایسۀ آن با آثار هم‌موضوع و مشابه است.

کتاب‌سازی در حوزه‌های علمی و پژوهشی عمدتا به فعلی اشاره دارد که همراه با سرقت محتوایی است. سرقت محتوایی نیز در حوزه‌های علمی و پژوهشی تعریف خاص خودش را دارد که طبیعتا اینجا جای شکافتن آن نیست. همۀ این کنش‌ها در حوزه‌های علمی و حتا غیرعلمی غیرمجاز است و مجازات سنگینی هم دارد. برای مثال استفاده از متون دیگران بدون استناد غیرمجاز است. حتا میزان استناد و چند و چون آن نیز اهمیت دارد.

تغییر نام نویسنده و مترجم، کم و زیاد کردن نام افراد بدون انجام کار، ایجاد تغییرات جزئی در ترجمه یا تالیف، ترکیب چند مقاله و بخش از کتاب‌های گوناگون، داده‌سازی، بازنشرهای غیرحرفه‌ای، انتشار کتابی از ناشر دیگر، و مانند آن از جمله اقدامات آشکار سرقت محتوایی است که می‌توان آنها را در زمرۀ کتاب‌سازی هم قرار داد.

برای همۀ این موارد، قوانین و آیین‌نامه‌های گوناگونی در سطح ملی و نهادی تدوین شده است و از مجراهای گوناگون قابل پیگیری و کنترل است. با این حال، لازم است به نکتۀ مهمی دوباره اشاره کنم که در بیشتر این کنش‌ها افرادی درگیر هستند که در زمرۀ تولیدکنندگان محتوا هستند. به عبارت دیگر، کتاب‌سازی عمدتا توسط افرادی بیرون از حلقۀ نشر انجام می‌شود و یا حداقل باید آن را زیرمجموعۀ تولید خود محتوا تلقی کرد. البته ناشر نیز به دلایل گوناگون می‌تواند محرک آن باشد و این جدا از نقش واسطه‌ای ناشر در انتشار و توزیع اثر است. به عبارت دیگر، حداقل یک ناشر معتبر می‌تواند واسطۀ نشر چنین آثاری نباشد و طی سازوکارهای حرفه‌ای خود، یعنی با داوری آنها را غربال کند و منتشرشان نکند. اما همانگونه که اشاره کردم بخش زیادی از این آثار از طریق ناشران دیگر، در هر حال منتشر می‌شود.

البته برخی از این آثار به قصد کتاب‌سازی تولید نشده‌اند و حتا محتواهای خوبی هم دارند؛ مثلا برخی از قواعد نگارش حرفه‌ای در آن مراعات نشده است و یا کم و بیش ایرادات ساختاری و حتا محتوایی دارند. تعدادی از این آثار طی فرایند داوری و ویرایش حتا به اثری خوب، نوآورانه و اثرگذار در حوزۀ خود تبدیل می‌شوند. گاهی ناآگاهی دربارۀ حقوق مالکیت فکری یا فرایند پژوهش و نگارش حرفه‌ای دلیل بسیاری از کنش‌هایی است که موجب کاهش کیفیت کارها و از جمله کتاب‌سازی می‌شود.

یک ناشر حرفه‌ای و معتبر معمولا چنین هشدارهایی را به نویسندگان و محققان جوان می‌دهد تا با عجله سرنوشت حرفه‌ای خود را خدشه‌دار نکنند. آنها می‌توانند با مدیریت فرایند داوری و ویرایش، ارزش افزودۀ زیادی را در برخی آثار ایجاد کنند. با این توضیح که ویراستاری علمی و آموزشی عمدتا وابسته به محققان دانشگاهی است. ناشر حرفه‌ای نه فقط کیفیت برخی از آثار را ارتقا می‌دهد و سپس آنها را منتشر می‌کند بلکه با راهنمایی خود بخشی از آنها را غربال می‌کند و حتا با روشنگری مانع انتشار آنها در آینده خواهد شد. گاهی با راهنمایی نویسندگان جوان و معرفی آثارشان به ویراستاران، نویسندگان و محققان دیگر تلاش می‌کند تا کیفیت کارشان را ارتقا دهند. برخی از همین افراد تبدیل به محققان و نویسندگان خوبی می‌شوند و اغلب نتایج کارشان را نیز از طریق همان ناشر منتشر می‌کنند.

همینجا لازم است به این نکته اشاره کنم که کتاب‌سازی اغلب فعلی آگاهانه و به قصد کسب منافع غیرحرفه‌ای و حتا غیرقانونی است. چنین کنش‌هایی عمدتا توسط افراد و نهادهایی صورت می‌گیرد که توان علمی و فنی لازم برای ارتقای کیفیت کارشان را ندارند. در چنین مواردی حتا ناشران ضعیف و بی‌اعتبار نیز درگیر این افراد نمی‌شوند و اصولا توان فنی این کار را ندارند. زیرا خود فرایند کتاب‌سازی نیازمند حداقلی از توان تولید محتوا می‌باشد که این دسته از ناشران آنها را ندارند. بلکه عمدتا خود نویسندگان کتاب‌ساز یا از طریق واسطه‌های دیگر، از جمله همکاران و دوستان‌شان و یا افرادی هم‌وزن خود کارشان را راه می‌اندازند!

سطوح گوناگون کتاب‌سازی نشان می‌دهد که کاهش این پدیده نیازمند سیاست‌ها، راهبردها و اقدامات مختلفی است: در همۀ این موارد آموزش نقشی مهم دارد: از آموزشِ پژوهش و نگارش تا آگاهی بخشیدن دربارۀ قوانین و مقررات مرتبط با مالکیت فکری و جنبه‌های حقوقی و قضایی مرتبط با تولید و مصرف محتوا، فرایندهای نشر، و از جمله کتاب‌سازی. همینطور آموزش سیاستگذاران و قانونگذاران، آموزش قاضی و هر فرد و نهادی که به گونه‌ای با این پدیده سرو کار دارد.

جدا از مسالۀ آموزش باید اجرای قوانین مرتبط با حقوق مالکیت فکری و مبارزه با هرگونه پدیدۀ غیرقانونی در این زمینه از جمله کتاب‌سازی به مطالبه‌ای جدی تبدیل گردد.

فراموش نکنیم که کتاب‌سازی زیرمجموعۀ تولید محتواست. به همین دلیل مهم‌ترین اقدامات پیشگیرانه و نیز مجازات اقدامات غیرقانونی نیز باید در همین سطح انجام شود. هم بستر تولید محتواهای بی‌کیفیت در این بخش نباید امتیازآور باشد و با آن مقابلۀ جدی شود و هم مصرف چنین محتوایی در فرایند آموزش و پژوهش. در عین حال، مسابقه برای تولید کتاب و مقاله جهت امتیاز علمی و مادی عمدتا از همین بخش آغاز می‌شود، چه سیاستگذاری آموزش و پژوهش و چه تولید نتایج پژوهشی در سطح ملی و جهانی.

همۀ ما ممکن است چندین دفتر یادداشت علمی و پژوهشی و یا خاطره و داستان در صندوق خانه یا پستوی ذهن‌مان داشته باشیم! آنچه سبب می‌شود هر کس به خود جرات انتشار آنها را دهد به بستر و فضای اجتماعی وابسته است که به چنین آثاری امتیار می‌دهد و آنها را نقد و ارزیابی نمی‌کند. بازخورد جامعه در بخش‌های گوناگون به خصوص در بخش‌های پیش از تولید و انتشار نقش مهمی در پالایش این منابع دارد. برخورد حقوقی توسط نهادهای قضایی و پلیسی باید آخرین محل برای مقابله با این مشکل باشد. البته اطمینان افراد و نهادهای تولیدکنندۀ محتوا نسبت به برخورد و بازخورد اجتماعی و قضایی با تولید محتوای بی‌کیفیت از یک سو و تشویق آثار خوب سبب می‌شود تا افراد و نهادها با خودکنترلی تلاش کنند از عواقب ناپسند دوری کنند و برعکس، همۀ تلاش خود را برای ارتقای کیفیت و بهره‌برداری از مزایای آن به خرج دهند. پاداش و تنبیه، در سطوح گوناگون، نقشی مهم در تنظیم کنش‌ها و رفتارهای فردی و اجتماعی خواهد داشت.

ارتقای کیفیت جذب دانشجو و آموزش مهارت‌های علمی و فنی لازم به آنها در سطوح گوناگون، بویژۀ در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا که اغلب تبدیل به معدن تولید کتاب و مقاله شده است می‌تواند نقش مهمی در ‌بهبود وضعیت موجود داشته باشد. بالطبع ارزیابی کم و کیف بروندادهای محققان و استادانی که خود دستی در کتاب‌سازی و مقاله‌سازی دارند یکی دیگر از مهم‌ترین بزنگاه‌هایی است که باید بر آن نظارت شود و از ادامۀ فعالیت آموزشی و پژوهشی آنها جلوگیری شود. حداقل نظام آموزشی و پژوهشی، بخصوص دانشگاه‌ها در قبال بروندادهای آموزشی و پژوهشی خود مسئول‌اند و باید پاسخگو باشند.

بزرگ‌ترین بازار مصرف منابع علمی نیز به دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی تعلق دارد. به همین دلیل، نظارت بر کم و کیف آموزش و پژوهش، و کتابخانه‌ها و مراکز اطلاع‌رسانی وابسته به این نهادها نقش مهمی در ایجاد تعادل در تولید و مصرف محتوای علمی و دانشگاهی خواهد داشت؛ در واقع کم و کیف رفتار آموزشی و پژوهشی نهادهای آموزشی و پژوهشی در سطوح گوناگون هم می‌تواند تقویت‌کنندۀ نابسامانی‌های فوق باشد و هم نقشی بازدارنده داشته باشد.

به عبارت دیگر، اگر کارکرد آموزشی و پژوهشی این دسته از نهادها کم و کیف خوبی داشته باشد، نه فقط مانع تولید و مصرف محتوای بی‌کیفیت خواهد بود بلکه در صورت تولید چنین محتوایی نیز نباید نگران اثرگذاری آنها بر آموزش و پژوهش و رفتار اطلاع‌یابی افراد بود. زیرا یکی از نتایج آموزش باکیفیت این خواهد بود که فراگیران چنین نظامی، سواد اطلاعاتی لازم برای ارزیابی محتوای بی‌کیفیت و دوری از آنها را خواهند داشت.

به نظر شما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه برخوردی می‌تواند برای جلوگیری از فعالیت کتاب‌سازان داشته باشد؟

اهداف و وظایف این وزارتخانه حکایت از این دارد که یکی نهادهای کلیدی در بسط فرهنگ مطالعه و کتابخوانی و ایجاد بستر فرهنگی مناسب برای تولید و عرضۀ محتواست. اما اوضاع کتاب و کتابخوانی حکایت از چیزی دارد که برخلاف این اهداف، وظایف و خواسته‌های ملی است. نکتۀ پرسش این است که آمار تولید کتاب از نظر عنوان حتا از بسیاری از کشورهای پیشرفتۀ صنعتی و علمی هم بالاتر است. نگاه کمی به علم و دانش و یکی از مهم‌ترین نمادهای آن، یعنی کتاب و مقاله، همان چیزی است که قبلا هم به عنوان یک آسیب و زمینه‌ساز کتاب‌سازی به آن اشاره کردم.

کلید و چارۀ این مشکل ایجاد نوعی چرخشی فرهنگی در کشور است که به جای کمیت به کیفیت توجه شود. لازم به ذکر است که ارتقای کیفیت محتوا در هر حال و به مراتب بهتر و بیشتر سبب ارتقای شاخص‌های کمی هم خواهد شد اما در بخش‌ها و حوزه‌هایی که موجب رسوخ محتوا در زندگی، مهارت‌ها و فعالیت‌های روزمره افراد و نهادها گردد.

چرخش فرهنگی در این زمینه به معنای تاکید بر راهبرد کیفی به جای کمی، و راهبرد ایجابی در مقابل سلبی است. به همین اندازه مهم، مدیریت راهبردی و هماهنگ همۀ کنش‌های مرتبط با تولید و مصرف اطلاعات و چرخۀ دانش در کشور است؛ به طوری که هم ظرفیت و تقاضا برای مصرف اطلاعات و دانش در کشور ایجاد شود و هم در این زمینه، نوعی مطالبۀ ملی ایجاد گردد.

نگاه ایجابی در این زمینه به معنای ایجاد بستر فرهنگی و اجتماعی است که تضمین‌کنندۀ چرخۀ اطلاعات و دانش از تولید تا مصرف باشد. نگاه ایجابی سبب می‌شود تا بیش از هر چیز بستر تولید دانش تقویت شود. البته نگاه ایجابی در این زمینه به معنای بسط نظارت بر کیفیت محتوای کتاب از نظر علمی و ادبی و غیره نیست. رویکرد نظارتی ارشاد در زمینۀ صدور مجوز کتاب عمدتا سلبی است، آن هم در برخی از حوزه‌های خاص و نه همۀ حوزه‌های علمی و ادبی. برخی معتقدند کتاب‌های فاقد محتوای باکیفیت و یا دور از اخلاق حرفه‌ای نباید مجوز انتشار پیدا کند. به نظرم رویکرد باز نسبت به صدور مجوز بهترین رویکرد است و اصولا وزارت ارشاد نه توان لازم برای کنترل کیفی همۀ حوزه‌ها را دارد و نه ضرورتی به این کار است.

هر کس باید بر اساس اصول قانون اساسی محتوای مورد نظر خود را تولید کند و حق انتشار آن را نیز داشته باشد. ارزیابی کم و کیف محتوا بسیار به تولیدکننده و مخاطب آن وابسته است. جالب است به این نکته اشاره شود که بسیاری از مقاله‌ها و کتاب‌هایی که جوایز مهمی در جهان کسب کردند توسط داوران دانشمند برخی از مجلات علمی رده بالای جهان رد شدند و یا برعکس، مقاله‌های دروغینی به نام برخی از دانشمندان منتشر شد که تنها برای آزمایش داوران ارسال شده بود؟!! یکی از ناشران پس از رد انتشار کتاب منشا گونه‌ها، که هنوز پرفروش است، به داروین پیشنهاد کرد تا اثری دربارۀ کبوتر بنویسد! این نکته‌ها اشاره به این دارد که اختلاف نظر دربارۀ کم و کیف محتوای مقاله‌ها و کتاب‌ها بسیار زیاد است و پرمناقشه.

از طرف دیگر همۀ دنیا عمدتا با تکیه بر سنت‌های علمی و آموزشی، داوری و ویرایش پیش از انتشار، نقد و بررسی پس از انتشار، ارتقای کیفیت آموزش و پژوهش، ارتقای سواد اطلاعاتی مخاطبان و مانند آن سعی می‌کنند تاثیر منفی کتاب‌سازی‌ها را کم کنند. در عین حال، برای تولید و تکثیر غیرمجاز آثار، تخلف علمی، سرقت محتوایی و مانند آن علاوه بر روش‌های فوق از اقدامات حقوقی و قانونی نیز استفاده می‌شود که در مجموع اگر اجرا شود کارساز است و تجربه‌های جهانی نیز همین را نشان می‌دهد.

راهبرد کنترل کیفیت محتوا پیش از نشر چنان آسیب‌هایی را متوجه تولید و گردش اطلاعات می‌کند که به منافع احتمالی آن نمی‌ارزد. بخصوص آن که خطر رویکردهای افراطی فکری، سیاسی، دینی و اعمال سلیقه‌های فردی حتا در حوزه‌های علمی نیز بسیار زیاد است. البته به این نکته هم باید اشاره شود که نقد و ارزیابی پس از انتشار و توسط جامعۀ علمی و حرفه‌ای، نقش مهمی در پیشبرد علم و آموزش نیز دارد. تاریخ علم سرشار از یافته‌ها و شهودهای علمی است که با نقد و مباحثات علمی ایجاد شده است.

همانگونه که بارها اشاره کردم پدیدۀ کتاب‌سازی به عنوان یک پدیدۀ بیمارگونه و افراطی در بستر بزرگ اجتماعی رخ می‌دهد که زمینه‌ساز تولید و حتا مصرف گستردۀ آن است و عمدتا کنشی است که تولیدکنندگان محتوا در آن نقش برجسته‌تر دارند. به همین دلیل مهم‌ترین اقدامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهتر است متوجه فعالیت‌های راهبردی و ایجابی شود که تولید و مصرف محتوای باکیفیت را تقویت کند؛ از جمله: تقویت رویکرد سواد اطلاعاتی در آموزش و پرورش و مطالبه برای توسعۀ کتاب و کتابخانه در این وزارتخانه؛ ارتقای وضعیت کتابخانه‌های عمومی و نگاه کیفی به آن؛ تقویت کتابخانه‌های کودکان و بخصوص مدارس از طریق ارتباط با آموزش و پرورش؛ تغییر رویکرد آموزش و پرورش از آموزش کنکوری و نمره‌مدار به پرورش خلاقیت و مطالعه و پژوهش؛ تلاش برای رسوخ دانش و مهارت‌های دانشی در مدیریت نهادها؛ تلاش برای به رسمیت شناختن مالکیت فکری در تمامی سطوح اجتماع و حمایت از نوآوری و خلاقیت‌های علمی و دانشی؛ و در نهایت، تلاش برای اجرای قوانین و مقررات مرتبط با تولید و مصرف کتاب و سایر محتواهای فکری در جامعه و فعالیت‌های کوچک و بزرگ دیگری که تماما در اهداف و وظایف این وزارتخانه مکتوب و مدون شده است و مسئول اجرای آنهاست.

البته اجرای بسیاری از اینها نیازمند همکاری و توجه تقریبا همۀ وزارتخانه‌ها و نهادهای علمی و فرهنگی کشور و حتا شهرداری‌هاست. اگر این نهاد پذیرفته است که مدیریت فرهنگی کشور را بر عهده دارد باید مجموعۀ اقدامات آن به نحوی باشد که در جهت ایجاد تغییراتی مثبت و ملموس باشد. اجرای بسیاری از این اهداف و وظایف تنها نیازمند تغییری در مدیریت و نگاه راهبردی به دانش و بسط آن در اجتماع است. اگر مدیریت این وزارتخانه دلخوش و راضی به حضور اسمی و اغلب با نگاه سلبی در بیشتر امور مرتبط با فرهنگ، مطالعه، کتاب، کتابخانه، کتابخوانی و سایر فعالیت‌های علمی و فرهنگی باشد نتیجۀ آن همین چیزی است که کتاب و کتابخوانی با آن مواجه است. رهبری بسط فرهنگ مطالعه و کتابخوانی و مبارزۀ با آسیب‌های آشکار و پنهان آن در جامعه نیازمند شناخت ابعاد گوناگون تولید و مصرف محتوا در کشور و تلاش برای هماهنگی و مدیریت فعالیت همۀ افراد و نهادهای مسئول در این زمینه، از نهادهای دولتی تا سایر بخش‌هاست. آسیب‌های زیرساختی موجود عمدتا محصول همین ناآگاهی و ناکارآمدی نهادهای دولتی در اجرای وظایف نهادی است که حتا خود آنها را تصویب کردند. یکپارچه‌سازی کنش‌های دولت و سایر نهادهای مسئول نیازمند رویکردی است که اتفاقا دانش و مهارت دانشی را در صدر نشاند. گسترش کتاب‌سازی، مقاله‌سازی و سایر جلوه‌های محتواسازی، خود نشانۀ آشکاری از سیاست‌ها و راهبردهای نادرست نهادهایی است که مسئول چاره‌اندیشی‌اند؟!!

اتحادیه ناشران و کتابفروشان به عنوان تشکل صنفی چه نقشی در برخورد با کتاب‌سازان دارد؟

در همۀ زمینه‌ها به این نکته اشاره کردم که کتاب‌سازی ابعاد مختلفی دارد که بخش زیادی از آنها به تولیدکنندگان محتوا در سایر نهادها بخصوص نهادهای آموزشی و پژوهشی وابسته است. اما در همۀ موارد این ناشر است که واسطۀ بین تولیدکننده محتوا و مصرف‌کنندۀ آن است. تاثیرگذاری ناشران بر این فرایند به توان پالایشگری آنها در انتخاب آثار مناسب از طریق فرایند داوری و ویرایش وابسته است.

بر این نکته هم تاکید داشتم که بخش زیادی از گسترش کتاب‌سازی، بخصوص در حوزه‌های علمی و آموزشی به افت کم و کیف آموزش و پژوهش و فرایند ارزیابی فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی در کل کشور وابسته است. نمونۀ آن افزایش تقاضا برای انتشار آثار تخصصی بدون فرایند داوری و ویرایش و اغلب همراه با پرداخت هزینۀ انتشار اثر توسط نویسنده یا مترجم است.گسترش پدیده‌های مشابه، خواسته و ناخواسته تاثیر خود را بر همۀ ناشران، حتا ناشران معتبری که فرایند داوری و ویرایش را جدی گرفته‌اند نیز خواهد گذاشت. زیرا آنچه در نگاه جامعه در چنین مواردی برجسته است در درجۀ اول ناشر است، و نه نویسنده یا خواستگاه وی از این یا آن دانشگاه.

نقطۀ مقابل آن زمانی است که برخی از ناشران در فرایند انتخاب موضوع یا محتوای اثر، نویسنده یا مترجم، ویراستار و فرایند ویراستاری همکاری جدی دارند. آنها نویسندگان و مترجمان ناشناخته اما جوان، باانگیزه و مستعد را شناسایی می‌کنند و آموزش می‌دهند تا در مسیر حرفه‌ای قرار گیرند. بدیهی است که محصول چنین فرایندی مطلوب و رضایت‌بخش است. با این حال، مخاطبان نهایی اغلب نام نویسنده یا مترجم آن را در خاطر دارند و نه ویراستار و ناشر. البته در درازمدت، مخاطبان و جامعۀ علمی و ادبی متوجه چنین تفاوت‌هایی در راهبردها و کارکردها می‌شوند.

اینها حکایت از این دارد که تولیدکنندۀ محتوا، ناشر و مصرف‌کنندۀ آن در یک کشتی نشسته‌اند که راهبر اصلی آن ناشر است. گرچه وظیفۀ اصلی ناشر این است که واسطۀ بین تولیدکنندۀ محتوا و مصرف‌کنندگان آن باشد اما یک ناشر حرفه‌ای و بخصوص با اهداف تخصصی و اجتماعی می‌تواند ارزش افزوده‌ای ایجاد کند که نتیجۀ آن متناسب با کم و کیف آن انکارناپذیر است.

آنچه برای بحث ما در اینجا اهمیت دارد این است که اعتبار صنف نشر و حتا کارکرد اقتصادی و اجتماعی آنها به یکپارچگی سیاست‌ها، راهبردها، عملکردها و وفاداری آنها به اصول و اخلاق حرفه‌ای وابسته است. اخلاق حرفه‌ای مجموعۀ بایدها و نبایدهایی است که درون‌مایۀ رفتارهای حرفه‌ای، تخصصی، و کنش‌های گوناگون و پیچیدۀ مرتبط با ناشران را در اینجا به هم پیوند می‌دهد. حقوق مالکیت فکری مهم‌ترین چیزی است که تنظیم‌کنندۀ تعامل و روابط بین افراد و نهادهایی است که در سطح ملی و حتا جهانی با تولید و مصرف محتوا سر و کار دارند.

مجموعۀ نابسامانی‌های موجود در حوزۀ تولید و مصرف اطلاعات مستقیم و نامستقیم با حقوق مالکیت فکری ارتباط دارد. یکی از راهبردهای اصلی مقابله با کتاب‌سازی نیز می‌تواند تاکید بر همین مساله باشد.

با گسترش نشر دیجیتال و همینطور نشر الکترونیکی، تولید و تکثیر کتاب‌های چاپی ناشران به شکل الکترونیکی و حتا چاپی وارد مرحلۀ دیگری شده است که باید آن را نمونۀ تغییر پارادایم تلقی کرد!؟ به عبارت دیگر، پدیدۀ کتاب‌سازی، محتواسازی، و تولید و تکثیر آثار ناشران توسط افراد ثالث، با هویت نامشخص و حتا گاه مشخص وارد مرحلۀ تازه‌ای شده است که بسیار آسیب‌رسان است و اتفاقا بیش از هر چیز از خلا ناشی از حقوق مالکیت فکری در سطح جهانی مربوط می‌شود.

در مقاله‌ای که دو سال قبل در همایشی در دانشگاه علامه ارائه شد استدلال کردم که چگونه تغییرات فنی در ترکیب با هم و با برخی از پدیده‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، و حتا سیاسی به تدریج کنش‌هایی شبیه کتاب‌سازی و تکثیر غیرمجاز را که زمانی تهدید آن‌چنانی تلقی نمی‌شد را به پاشنۀ آشیل ناشران تبدیل کرده است و از آن مهم‌تر این که هیچ پیگیری حقوقی و قانونی هم نمی‌توان بابت چنین سرقتی داشت؟!! به طور مختصر آن که اگر ناشر یا فرد ثالثی با هویت یا بدون هویت، با قصد و غرض یا ناخواسته و از روی اهداف شخصی و اجتماعی نوع‌دوستانه و غیره، اثر یا مجموعۀ آثار یک نویسنده یا یک ناشر را در خارج از کشور و به شکل الکترونیکی عرضه کند و یا آن را بر اساس درخواست، تکثیر کند بر اساس عدم عضویت ایران در معاهده برن هیچ شکایت حقوقی قابل پیگیری نیست! حتا لازم نیست وی تشکیلات خود را در خارج از کشور راه‌اندازی کند. کافی است هویت خود را به شکل‌های مختلف پنهان کند! همان کاری که ایران با کتاب‌های کشورهای دیگر می‌کند! طبیعتا چنین پدیده‌ای در گذشتۀ نه چندان دور اقتصادی نبود اما در این سال‌ها با توجه به ابزارهای فنی ارزان و بدون نیاز به دانش فنی پیچیده هر کس و ناکسی می‌تواند به چنین سمتی کشیده شود. حتا برای ورشکست کردن یک ناشر، نویسنده یا مترجم به دلایل خصومت شخصی هم که شده ممکن است فرد یا نهادی به این کار اقدام کند و حتا از محل آن درآمد کسب کند! نکتۀ مهم آن که این کار را ناشران غربی یا خارجی نمی‌کنند و نخواهند کرد بلکه عمدتا ایرانیانی هستند که حتا ساکن ایران‌اند و از خلا موجود با استفاده از فرصت‌هایی که نشر الکترونیک ایجاد کرده است سوء استفاده می‌کنند! اتحادیۀ ناشران و سایر تشکل‌های نشر به دلیل مسئولیت حرفه‌ای و اهداف و وظایف کلان خود باید چنین آسیب‌ها و رخنه‌های کلان را شناسایی و برای آنها راه حل ارائه کند. به نظر می‌رسد تنها راه حل آن عضویت ناگزبر در کنوانسیون برن و با دلایل وطنی است؟!

شناسایی جلوه‌های گوناگون کتاب‌سازی، چه در سطح فردی و چه نهادی، اهمیت زیادی دارد. به همین دلیل پژوهش و آموزش در این زمینه، مسائل مرتبط با حقوق نسخه‌برداری، مالکیت فکری، و چند و چون پیگیری و اجرای آن توسط خود اتحادیه و نهادهای دیگر بسیار اهمیت دارد.

در تولید و مصرف محتوا، از جمله کتاب‌سازی، افراد و نهادهای گوناگونی مشارکت دارند. به همان نسبت نیز افراد و نهادهای بسیاری از این محل، منتفع یا متضرر می‌شوند. به همین دلیل شناسایی این افراد و نهادها، مطالعۀ چند و چون نقش آنها در کتاب‌سازی و تولید و مصرف محتوا، و یا توان بالقوۀ آنها برای کاهش این مشکلات از جهت‌های گوناگون و متناسب با اهداف و وظایف‌شان می‌تواند نقش مهمی داشته باشد. نهاد نشر و نمایندۀ صنف آنها، یعنی اتحادیه باید تصویری کلان از این آسیب‌ها و راه و روش مقابله با آنها داشته باشد؛ حتا پیش از آن که به آسیبی جدی تبدیل شوند. تلاش برای ایجاد یکپارچگی در صنف نشر و همکاری با صنف‌هایی که به طور مستقیم و نامستقیم با تولید و مصرف محتوا سر و کار دارند می‌تواند مفید باشد. دادگاه‌ها و قضات حوزۀ مالکیت فکری، قوۀ مقننه، پلیس و نهادهای انتطامی، دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی، کتابخانه‌ها و مراکز اطلاع‌رسانی دانشگاهی، کتابخانه‌های عمومی، کتابخانه‌های مدارس، آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صنعت چاپ، برنامه‌نویسان رایانه‌ای و نشر الکترونیک، و غیره از جملۀ این همکاران می‌توانند باشند. هر کدام اینها هم بازار مصرف محتوا هستند و هم در تولید محتوا مشارکت دارند. در عین حال در کتاب‌سازی هم می‌توانند تاثیرگذار باشند. برای مثال تصور کنید یک کتابخانه دانشگاهی یا عمومی مجموعۀ کتاب‌های خود را به شکل الکترونیکی تبدیل کند و بخواهد آن را رایگان عرضه کند! شواهد مستند آن نیز موجود است؟!! و یا امروزه تقریبا تمام هست و نیست ناشران، یعنی فایل کتاب‌های تازۀ آنها را همکاران نشر دیجیتال در اختیار دارند و شواهدی هم وجود دارد که برخی از آنها به مسائل حقوق مالکیت فکری وفادار نیستد؟! ارزیابی و نظارت دورادور از فعالیت همکاران فوق، ارتباط با آنها، و آموزش و گاه برخورد با مسائل و مشکلات می‌تواند نقش مهمی در کاهش برخی از مسائل کتاب‌سازی داشته باشد. آیا سازوکارهای حقوقی و فنی مطمئن‌تری برای کاهش این مشکلات وجود ندارد؟! مثلا سازوکاری برای حفاظت از فایل‌ها و تکثیر غیرمجاز آنها؟ و یا درگیری مستقیم خود ناشران در چاپ دیجیتال؟! و غیره؟!

برخی از اقدامات ناشران موجب آسیب کلان به همۀ اعضای صنف می‌شود. از جمله تولید وتکثیر کتاب‌های غیرمجاز، و سایر مصداق‌هایی که کتاب‌سازیِ آگاهانه و عمدی تلقی می‌شود. بی‌تردید اتحادیه باید در زمینه‌هایی که آبرو و حیثیت کل حرفه وسط است میان‌داری کند. مشاورۀ حقوقی و قانونی به همکارانی که با کتاب‌سازی سایر اعضای حرفه یا دیگران متضرر شدند و آگاهی‌رسانی به دیگران و پیگیری برخورد قضایی با آنها نیز می‌تواند یکی از آنها باشد.

در همۀ این موارد، حقوق مالکیت فکری، فصل مشترک و پیونددهندۀ بسیاری از کنش‌های پیچیدۀ مرتبط با تولید و مصرف محتوا است.

امسال کتاب‌سازان حضور پررنگی در نمایشگاه کتاب تهران داشتند، این موضوع را چقدر بر فعالیت صنعت نشر موثر می‌دانید؟

نمایش نتیجۀ کار ناشران، چه خوب و چه بد، در نمایشگاه فی‌نفسه چیز بدی نیست! این همان ویترینی است که قواعد اخلاق حرفه‌ای حکم می‌کند که باید در اختیار همه باشد. بر این نکته باید بارها و بارها تاکید کنم که "کتاب‌سازی پدیده‌ای است که بسیار پیش از انتشار چاپی یا الکترونیکی اثر و همزمان با تولید محتوا، و حتا پیش از آن یعنی انگیزه و اهداف نویسنده، و باز هم پیش‌تر، یعنی زمینه و بستر ایجادکنندۀ این انگیزه آغاز شده است؛ و از آن پس، و به مراتب مهم‌تر از همه، زمینه و بستری است که به آن امتیاز می‌دهد!" برای مثال اگر خود نمایشگاه محل "نمایش" و عرضه دستاوردها و دفاع و معرفی آنها می‌شد شاید و بلکه قطعا کتاب‌‌سازها انگیزۀ شرکت در آن را نداشتند! به عبارت دیگر، حتا نمایشگاه نیز خواسته و ناخواسته به محل نمایش قدرت آنها و صدالبته کسب درآمد تبدیل شده است.

قطعا چنین حضوری می‌تواند موجب تضعیف ناشرانی شود که برای ارتقای کیفیت هزینه می‌کنند و عرصه را بر آنها تنگ می‌کند؛ چه از نظر روانی و چه مالی و فیزیکی. اما آن دیگری کیسه‌اش پرپول‌تر، برای ادامۀ کار پرمایه‌تر، دارای پشتیبان مالی و انسانی بیشتر، و تریبون و فضایی به پهنۀ کل کشور در زمان نمایشگاه می‌شود.

حضور آشکار و همراه با بوق و کرنا و مظلوم‌نمایی برخی از ابعاد وجودی کتاب‌سازی و کتاب‌خواری، در کنار حضور پنهان و استتار شده بخش اصلی آن، نشانۀ همین قدرت و نفوذ آنهاست و ضعف، ناتوانی، از هم گسیختگی، بی‌عملی، بی‌انگیزگی، وادادگی، و ناامیدی آشکار و پنهان ساختارهای نهادی است که در این زمینه وظیفۀ ملی دارند. در بسیاری از مواقع، پدیده‌های کتاب‌سازی چنان ظریف، در پوشش ارتقای آموزش و پژوهش و همراه با هزینه‌های قابل توجه عمل می‌کند که مرزهای بین کتاب‌سازی و غیر آن در سطوح گوناگون مخدوش و تشخیص آن دشوار می‌شود!

نشانۀ شاخص کتاب‌سازی زمانی آشکار می‌شود که نتایج آن را در بافت زندگی و زمینۀ جامعه مصرف‌کنندۀ آنها مطالعه کنیم وگرنه ظاهر آن بسیار زیبا، انسان‌دوستانه و حتا بخشنده است. قدرت تخریبی این بخش از کتاب‌سازی در نمایشگاه کتاب و بلکه هر محل نمایش دیگر برجسته‌تر می‌شود. متاسفانه خود جامعه، و نظام آموزشی و پژوهشی به عنوان نمایندۀ متخصص و امانت‌دار کودکان و نوجوانان دارد آن را تغذیه می‌کند. در مظلومیت کتاب همین بس که با ابزار کتاب و آموزگار به جنگ با آن رفته‌ایم و نمایش کتاب اغلب برجسته‌تر از محتوای خود کتاب و عمل به آموزه‌های آن است!

تک‌تک واژه‌ها و و بندهای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، سند چشم‌انداز، سند نقشۀ علمی کشور، برنامه‌های توسعۀ مصوب دولت و مجلس، اسناد مرتبط با حقوق مالکیت فکری، و جریان آزاد اطلاعات، و سایر اسناد بالادستی و نیز اهداف و وظایف نهادهایی چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و فناوری و مانند آنها را خواندم. در تمام اینها کتاب و مطالعه، آن هم غیردرسی، و آموزش پژوهش‌محور در صدر است و اهداف و وظایفی تدوین شده است که چنین نمایش‌هایی برخلاف آنهاست.

به نظرم ناشران و بلکه همۀ کارشناسان و متخصصان دل‌سوز کشور، و همۀ دانش‌کاران یا افرادی که کسب و کارشان با علم و دانش است، توسعۀ علمی و فنی را یک هدف مقدس می‌دانند، و کم‌وکیف آموزش و پژوهش و ارتقای انواع مهارت‌های علمی، فنی، هنری، رفتاری، اخلاقی و غیره برایشان اهمیت دارد، باید این اسناد را بخوانند و بر همین اساس مطالبه کنند. کتاب و کتابخوانی، عادت به مطالعه، آموزش پژوهش‌محور، سواد اطلاعاتی، مهارت تفکر انتقادی، شناخت خود و دیگران، همدلی و همراهی با دیگران، و تفکر سیستمی مهم‌ترین اهداف آموزشی و پژوهشی است. تنها با همین روش و رویکرد می‌توان برای کتاب تقاضای گسترده ایجاد کرد. تنها به همین شیوۀ آموزشی و پژوهشی است که تولید و مصرف محتوا ارتقا می‌یابد، کتاب‌سازی و مقاله‌سازی کاهش پیدا می‌کند و یا حداقل بازاری گسترده و معنادار برای آن ایجاد نخواهد شد.

مهم‌ترین اقدام مشترک همۀ دوستداران کتاب و مطالعه این است که میدان بزرگ و وحدت‌بخشی را تعریف کنند که فصل مشترک همه باشد تا فعالیت‌های گوناگون هم‌افزا باشد و تقویت‌کنندۀ هم و نه پراکنده و اغلب در تضاد با هم. حقوق مالکیت فکری و مطالبه بر اساس اسناد بالادستی فوق از جمله همان میدان‌های بزرگی است که برای همه جا دارد.

آدرس

آدرس :

شیراز - خیابان حافظ - سازمان اسناد و کتابخانه ملی فارس - دبیرخانه انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران-شاخه فارس

شماره تماس :

071-32263513-14 داخلی 186

دبیر انجمن:

09116252913

آدرس ایمیل:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

صفحات اجتماعی:

تلگرام

تصویر

آخرین مطالب

05 بهمن 1402 / دوره ششم، شماره اول: آرشیو دیجیتال
05 بهمن 1402 / دوره ششم، شماره اول: آرشیو دیجیتال
05 بهمن 1402 / دوره ششم، شماره اول: آرشیو دیجیتال

خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای انجمن کتابداری فارس در خبرنامه سایت عضو شوید .
ثبت