ارزیابی علم و فناوری و اهمیت آن
مهناز شمسی، کارمند واحد مالی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اصفهان
مقدمه
امروزه علم و فناوری نماد تلاش بشر در دستیابی به زندگی بهتر تلقی می شود و اهمیت آن چنان است که بخش اعظمی از توسعه کشورها نیز بر اساس دستاوردهای علمی و فناوری آنها ارزیابی می شود. در واقع می توان گفت که امروزه در اختیار داشتن علم و فناوری و توان به کارگیری آن به عنوان یک عامل کلیدی در خلق ثروت و قدرت برای کشورها به شمار میرود و کشورها همواره درصدد شناسایی موقعیت دقیق خود در تمام ابعاد علم و فناوری میباشند. ارزیابی از مهمترین فرایندهای راهبردی میباشد که کشورها برای کنترل و ارزیابی مستمر عملکرد خود در راستای حفظ وضع موجود و بهبود آن به کار میگیرند.
بنابراین توسعه علم وفناوری، در جهت حفظ اقتدار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و شیوه زیست ملی ما بسیار حیاتی است. پایین ماندن سطح علم و فناوری در بخش های تولیدی و خدماتی، سبب کاهش قدرت رقابت در بازارهای بین المللی، وابستگی کشوربه ارز حاصل از فروش مواد خام، بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی، فرار مغزها، عدم سرمایه گذاری در بخش تولید و در نهایت کاهش شدید اقتدار اقتصادی و بالتبع قدرت سیاسی و نظامی کشور خواهد شد.
رشد سریع و شتابان فناوری و کسب جایگاهی رفیع توسط علم و تأثیر گسترده آنها در حوزههای مختلفی چون توسعه اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی و آموزشی باعث اهمیت یافتن شناخت چیستی و ماهیت علم و فناوری از یک طرف و نحوه ارتباط آنها از طرف دیگر شده است. پاسخ نخست به پرسشهای مطرح شده در زمینه چیستی علم و فناوری و چگونگی رابطه آنها، این است که علم نظریاتی صادق درباره جهان و فناوری «علم کاربردی» است. این مضمون ساده که مورد پذیرش بیشتر مردم عادی، دانشمندان، مهندسان، تاریخ نگاران و حتی فلاسفه علم و فناوری است، تحت عنوان آموزه «فناوری به مثابه علم کاربردی» شناخته میشود. این آموزه ناشی از نگرشی فلسفی است که بر طبق آن، فناوری نتیجه کاربرد علم در امور عملی است و در نتیجه الگویی ارائه میدهد که در آن فناوری تنها محصول به کارگیری قوانین، اکتشافات و روشهای علمی بوده، معرفت علمی را به خدمت میگیرد و خود مولد معرفت نیست. در این الگو، علم از دیدگاه وجودی و تاریخی بر فناوری مقدم است، برای همین اغلب تصور میشود که اگر پیشرفت علمی وجود نداشته باشد، پیشرفت فناورانه هم رخ نخواهد داد. ایده «فناوری به عنوان علم کاربردی» در دنیای امروز دیگر به سادگی قابل دفاع نبوده و باید در آن بازنگری اساسی صورت پذیرد. در بخش سیاستگذاری ضرورت اتخاذ نگرشی جدید در پرتو بازخوانی رابطه علم و فناوری به خوبی احساس میشود؛ برای همین در بخش سیاستگذاری توسعه فناوری باید از سیاست «فشار عرضه» که مبتنی بر سرمایههای کلان در حوزه علم(به ویژه علوم پایه) و مبتنی بر برداشت خطی از توسعه فناوری، یعنی مسیر توسعه فناوری از علوم پایه تا فناوری است، دست کشید و راههای دیگری را آزمود و پذیرفت که علم فقط یکی از بازیگران در زمینه توسعه فناوری است و نه تنها علت آن. از طرف دیگر نباید رابطه صنعت و دانشگاه را چنان بزرگنمایی کرد که تصور شود کلید توسعه فناوری در گرو این رابطه است. شواهد تاریخی نشان میدهد علم بیشتر وامدار فناوری بوده است تا فناوری مدیون علم و به همین دلیل، در توسعه فناوری علاوه بر دانشگاه باید به عوامل موثر دیگر همچون «اقتصاد و فناوری» و «فرهنگ و فناوری» هم توجه نشان داد. در پرتو خوانش جدید از رابطه علم و فناوری باید مسئله آموزش فناوری به ویژه مهندسی را مورد بازنگری جدی قرار داد و بر اهمیت مهارت در حوزه آموزشی در قیاس با اهمیت علم وقع بیشتری نهاد. در حوزه عمومی هم نخست باید حوزه مصرفکننده را به عنوان یکی از عوامل موثر در توسعه فناوری مورد توجه قرار داد و سپس با درگیر کردن حوزه عمومی در ایجاد و انتخاب فناوری تلاش کرد تا در کنار توسعه فناوری از اثرات مخرب آن کاست.
ارزیابی و سیاستگذاری در علم و فناوری تکنولوژی جهت مقابله با تغییرات شتابناک محیط کسب و کار، یکی از ضروریات هر کشور در حال توسعه است. ایران به عنوان کشوری در زمره کشورهای در حال توسعه، ناگزیر از انتخاب استراتژی و خطمشی مناسب در زمینه انتقال و ارتقای تکنولوژی است. اولین گام در هر زمینهای شناخت و ارزیابی مؤلفههای موجود در آن حوزه میباشد. طرحریزی جهت دستیابی به اهداف در تمام زمینهها نیازمند شناخت منابع، محدودیتها، نقاط ضعف و قوت و به صورت خلاصه نیازمند ارزیابی وضعیت موجود در مقایسه با وضعیت مطلوب است. تکنولوژی به عنوان یکی از زیرساختارهای توسعه از این قاعده مستثنی نیست.
تاریخچه ارزیابی علم و فناوری
معمولا دولتها برای بازبینی عملکرد گذشته خود و تدوین استراتژیهای رشد و بهبود در راستای توسعه ملی و طرح سیاستگذاریهای آینده برای ابعاد مختلف جامعه ناگزیرند برآوردی واقعبینانه از راهی که پیمودهاند داشته باشند. همین امر بود که برای اولین بار اندیشه ارزیابی و تدوین شاخصها را در بین دانشمندان علوم اجتماعی و دولتهای غربی بوجود آورد. بنیاد ملی علوم آمریکا پس از ارزیابیهای مقدماتی در دهههای 30 و 40 در دهه 50 میلادی برای نخستین بار ارزیابی علم و فناوری در آمریکا را پایهریزی کرد و تجربیات آنها زمینهای برای تهیه دستورالعملهای مشابه در جمعآوری آمار و ارقام مربوط به علم و فناوری در کشورهای اروپایی و سایر نقاط جهان شده است. ارزیابی علم و فناوری بر اساس شاخصهای مربوط، سند محکمی برای بازنمایی عملکرد گذشته دولتها در روند رشد و تکامل ملی و مبنایی برای مقایسههای بینالمللی است. یونسکو با توجه به کشورهای تازه صنعتی شده، معیارهایی را به عنوان شاخصهای وضعیت تحقیق و توسعه ملی قرار داده است. به عنوان مثال سطح مطلوب هزینهای که یک کشور در حال توسعه باید به تحقیق اختصاص دهد 5/1 (GNP) درصد از تولید ناخالص ملی است و در هر یک میلیون نفر جمعیت باید 380 دانشمند وجود داشته باشد. اکثر کشورهای در حال توسعه پایینتر از این استانداردها میباشند. این کشورها برای درجا نزدن و حتی برگشت به سطوح پایینتر نیازمند تجدیدنظر در برنامههای خود هستند، لازم است ساختار نیروی انسانی خود را از نو تعریف کنند، ارزیابیهای کمی و کیفی مداومی از برنامههای خود داشته باشند، و در سیاستگذاریهای کلان نقاط ضعف و قوت خود را پیشبینی کنند.
از 50 سال پیش تاکنون، دولتها و پژوهشگران در کشورهای صنعتی به اندازهگیری علم و فناوری پرداختهاند. به نظر گودین[1] شاخصهایی که امروزه به منظور سنجش علم و فناوری مورد استفاده قرار میگیرند، از دو منبع سرچشمه گرفتهاند. اطلاعات کمی در مورد علم و فناوری نخست باید تا حد زیادی مرهون کار بنیادی سازمانها دولتی مانند بنیاد ملی علوم آمریکا( ان. اس. اف.)[2] در دهه 1950 و سازمانهای بین دولتی مانند سازمان همکاری و توسعه اقتصادی اروپا( اُ.ای.سی.دی.) در دهه 1360 دانست. در دهه 1950 بنیاد ملی علم ایالات متحده آمریکا کوششهای نظاممندی را برای این منظور آغاز کرد و پس از 20 سال توانست «شاخصهای علم» را در سال 1393 منتشر کند. پارلمان فرانسه نیز اولین ارزیابی سیاستهای علم و فناوری این کشور را در 1958 انجام داد.
به یقین، پیش از دهه 1950 نیز تلاشهای بسیار منظمی برای اندازهگیری علم و فناوری انجام شده است که محدود به اروپای شرقی است. دومین منبع تلاشها و آثار اشموکلر[3](1954) و درک جی. دوسلا پرایس[4](1961) در دهههای 1950 و 1960 است. این دو، توجه پژوهشگران دانشگاهی را به اندازهگیری علم و فناوری جلب کردند و پرسشها و مسائل مربوط به جنبههای کمی پژوهش علمی را به مسائل و پرسشهای مورد علاقه دانشمندان تبدیل کردند.
ارزیابی علم و فناوری که در کشور ما پدیدهای نو به نظر میرسد، در بسیاری از کشورها بیش از چهار دهه است که تجربه شده و در هر کشوری نیز فرآیند خاصی را دارد. وجه مشترک همه آنها که در نشریات معتبر جهانی و همچنین گزارشهای سالانه سازمانهای بینالمللی همچون یونسکو مورد توجه قرار گرفته، تعیین شاخصها و معیارهایی است که میتوان با توجه به این شاخصها، آمار و ارقام را استخراج و سپس وضعیت دو کشور را مقایسه کرد. همچنین میتوان روند تحولات مربوط به شاخصها را در یک دوره زمانی ملاحظه نمود
مطالعات مربوط به سنجش و ارزیابی علم و فناوری در ایران علیرغم تاکید و توجه سیاستگذاران، از ساختار سازمانی تعریف شدهای برخوردار نیست و در اکثر موارد فعالیتهای سنجش علم و فناوری در کشور به صورت پراکنده به انجام رسیده است.
اهمیت ارزیابی علم و فناوری
توسعه پایدار و متوازن یك كشور، مشروط به توسعه علم و فناوری است. هیچ كشوری نمی تواند در آینده نه چندان دور(و بلكه هم اكنون) امیدوار باشد كه در نظام آتی جهانی نقش اساسی داشته باشد، اما چارهای برای ارتقا و به حد مطلوب رساندن سطح علمی و فنی خود نیندیشد. در این مسیر، اولین گام برای وصول به مقصد، شناخت كافی و دقیق از موقعیت خویش است. در واقع، هر كشوری باید موقعیت علمی خود را در سطح بینالمللی معین نماید و سپس با توجه به مزیتهای نسبی خود، به سمت اهداف تعیین شده حركت نماید. بخش اول این فرایند را اصطلاحاً « ارزیابی» مینامند. در یك فرایند ساده ارزیابی، با نگاهی به همسانهای خود، به مقایسهای میپردازیم تا نقاط قوت و ضعف را دریابیم.
ارزیابی علم و فناوری در نشریات معتبر جهانی و همچنین گزارشهای سالانه سازمانهای بینالمللی همچون یونسکو مورد توجه قرار گرفته، تعیین شاخصها و معیارهایی است که میتوان با توجه به این شاخصها، آمار و ارقام را استخراج و سپس وضعیت دو کشور را مقایسه کرد. همچنین میتوان روند تحولات مربوط به شاخصها را در یک دوره زمانی ملاحظه نمود. در واقع چند شاخص جهانی همچون میزان مقالههای علمی انتشار یافته در مجلههای معتبر، نسبت دانشجو به جمعیت، تعداد اختراعات و اکتشافات ثبت شده در سازمانهای مشخص و مواردی از این قبیل، میتواند وضعیت علمی دو کشور را نسبت به یکدیگر نشان دهد یا سیر تحول صورت گرفته در یک کشور را در دو مقطع زمانی ترسیم نماید. متأسفانه در کشور ما این اقدام مهم، دیر هنگام مورد توجه قرار گرفت و پس از ارکان اصلی سیاستهای تولید علم و توسعه فناوری یک کشور ارزیابی منظم فعالیتهای مربوط به آن است. سطح و میزان فعالیتهای فناوری را میتوان برای یک کشور و در سطوح مختلف بینالمللی، ملی و برای مؤسسات فناور شامل پژوهشکدهها و مراکز رشد و فناورانه و در آخر برای فعالیتهای افراد فناور شناسایی و ارزیابی کرد. نتایج این ارزیابی میتواند به بهبود عملکرد و در صورت نیاز بازنگری اهداف، ساختارها، روشهای اجرایی منجر شود.
ارزیابی وضعیت علم و فناوری در پی ترسیم تصویری واقعی از این مقولات در کشور و بررسی و تحلیل زمینهها و عوامل مربوط با استفاده از روشهای علمی است. ارزیابی علم و فناوری، فراتر از واقعنمایی صرف، شامل نوعی سنجش و داوری نیز هست و با استمداد از تجربه نوری به راه آینده میافکند. بنابراین مقدمهای برای آیندهنگری و آینده پژوهی و امری ضروری برای سیاستگذاری و تعیین و تدوین راهبردها و برنامههای رشد و بهبود علم و فناوری است. فناوری و ارزیابی آن همواره برای مدیران بنگاهها یک چالش اساسی بوده است. توجه به این امر به ویژه در کشورهایی که بیشتر از آن که ایجاد کننده فناوری باشند، مصرفکننده آن هستند، ضروری مینماید.
علم و فناوری و ارزیابی آن در اسناد بالادستی
از آنجا که علم و فناوری مدار پیشرفت و توسعه در عصر کنونی و از مهمترین زیرساختهای پیشرفت کشور و ابزار جدی رقابت در عرصههای مختلف به شمار میآید، تدوین و اجرای برنامههای پیشرفت همهجانبه علم و فناوری معبر خطیر دستیابی به آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی ایران نظیر احیای تمدن عظیم اسلامی، حضور سازنده، فعال و پیشرو در میان ملتها و کسب آمادگی برای برقراری عدالت و معنویت در جهان است.
در بخشی از سند چشم انداز آمده است: «جامعه ایران برخوردار از دانش پیشرفته با افزایش سهم منابع هدف آن در حوزه انسانی در ترکیب عوامل تولید ثروت ملی و متکی بر سرمایه اجتماعی است که هدف آن در حوزه اقتصاد و فناوری دستیابی به جایگاه اول منطقهای است که در آن صورت دیگر این کشور اقتباس کننده علم و فناوری نیست بلکه نقش رهبری بالفعل منطقهای و بالقوه جهانی را خواهد داشت، به مرزهای تولید دانش و فناوری دست یافته و در تعاملات جهانی تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. به طور طبیعی برای طی کردن این دوران انتقال و گذار نیازمند تغییر جهتهای راهبردی در سطح کلان است».
جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 هجری شمسی در علم و فناوری، با اتکال به قدرت لایزال الهی و با برپایی تمدن نوین اسلامی – ایرانی برای پیشرفت ملی، گسترش عدالت و الهام بخشی در جهان، کشوری خواهد بود:
- برخوردار از انسانهای صالح، فرهیخته، سالم و تربیت شده در مکتب اسلام و انقلاب و با دانشمندانی در تراز برترینهای جهان؛
- توانا در تولید و توسعه علم و فناوری و نوآوری و به کارگیری دستاوردهای آن؛
- پیشتاز در مرزهای دانش و فناوری با مرجعیت علمی در جهان(نقشه جامع علمی کشور، 1389).
در سند چشمانداز 20 ساله، جمهوری اسلامی ایران بصورت یک کشور توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، عملی و فناوری در سطح منطقه و دارای تعامل فعال با اقتصاد جهانی تعریف شده است. با توجه به اهمیت موضوع سند چشمانداز در تحول و دگرگونی ساختارهای داخلی و تأثیر آن در سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران و همچنین جدید بودن سند چشم انداز در گفتمان عمومی جامعه برای توسعه، پیشرفت و آبادانی کشور به دنبال دستیابی به جایگاه تعریف شده در سند چشم انداز میباشد.
[1] . Godine
[2] . National Science Foundation (NSF)
[3] . Schmookler
[4] . Dereck J. Desolla Price