آثار روانی اخبار جعلی بر جامعه در شرایط بحران
زهرا شاه نظرنژادخالصی، عضو هیات مدیره و مسئول کمیته روابط عمومی و اطلاع رسانی انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران-شاخه منطقه جنوب کشور
مریم ترکمن، دانشجوی کارشناسی رشته علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شیراز
مهشید آردی، دانشجوی کارشناسی رشته علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شیراز
گفتگوی آنلاین( لایو ایسنتاگرام) با موضوع"آثار روانی اخبار جعلی بر جامعه در شرایط بحران" توسط انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران – منطقه جنوب کشور و با همکاری سازمان نظام روانشناسی و مشاوره استان فارس و انجمن علمی علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شیراز و با حضور دکتر علیرضا فیلی (دکترای روانشناسی، رئیس نظام روانشناسی و مشاوره استان فارس و عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور شیراز ) برگزار گردید. در ادامه شرح این گفتگو بیان می گردد.
در ابتدای این گفتگو، توضیحات مقدماتی توسط میزبان به شرح ذیل ارائه گردید: اخبار جعلی مانند هر پدیدهی دیگری با خود چالشها و فرصتهایی را میآورد؛ از جمله فرصتهای آن می توان به فرصتهای برنامهریزی و پژوهش در زمینه تقویت زیرساختهای سواد اطلاعاتی و سواد رسانهای، تقویت استراتژی سواد رسانهای، برنامهریزی برای آموزش زبان سواد اطلاعاتی و رسانهای از کودکی، فراهم آمدن فرصت برای ایجاد مولفههایی برای سواد اطلاعاتی توسط سازمان هایی که در زمینه سواد اطلاعاتی کار میکنند مثل مولفههای هشتگانه ایفلا که باعث تشخیص صحت و سقم خبر میشود. ایجاد پروژههای تحقیقاتی برای تشخیص خودکار اخبار جعلی از اخبار صحیح از سال 2016 به بعد رواج یافته است.
طبق بیانات میهمان برنامه جناب آقای دکتر علیرضا فیلی اطلاعاتی که به دست ما میرسد صد در صد خالص نیستند؛ بهطوری که دروغ و جعل در اطلاعات و اخبار در همه جای دنیا به چشم میخورد؛ همچنین دروغ معمولا توسط یک نفر با چند هدف ایجاد میشود: 1. هدایت افکار عمومی به سمت دلخواه خود ، 2. شایعه پراکنی یا به عبارتی دیگر اخبار دروغ تحت عنوان شایعه خوانده می شود؛ زیرا شایعه به خبر بی اساسی گفته میشود که در بین مردم باب شده است.
میهمان این گفتگو در پاسخ به این پرسش که چه کسانی معمولا دروغ میگویند؟ بیان داشتند که از نظر روانشناختی این افراد به چند دسته تقسیم میشوند: افراد دارای اختلالات شخصیتی: اختلالات شخصیتی یک بیماری نیست بلکه یک ویژگی شخصیتی است که از نوجوانی شروع و بعضا تا پایان دوران کهنسالی ادامه می یابد و انواع مختلف و شرایط متفاوتی دارند؛ یک نوع افراد با اختلالات شخصیتی که دروغ میگویند، افراد ضد اجتماعی هستند که این افراد احساس ندامت و پشیمانی ندارند و مهمترین چیز برای آن ها، منافع شخصی خودشان است؛ به همین دلیل دست به دروغ میزنند تا جامعه به سوی منافع خود سوق بدهند.نوع دیگر افراد دارای اختلالات شخصیتی، افراد هیستریک هستند که مهمترین چیز برای این افراد، جلب توجه میباشد.نوع دیگر افرادی هستند که به دنبال شهرت میباشند مثل سلبریتیها.دسته دیگر، افراد نمایشی هستند. اما ویژگی همه افراد ذکر شده این است که دیگران برای آنها مهم نیستند.
نوع دیگر، افراد با اعتماد به نفس پایین و ترسو هستند که این افراد ممکن است دروغسازی نکنند بلکه از دروغهای تولید شده توسط دیگران برای آرامش دادن به خود استفاده کنند یا آن دروغ ها را بپذیرند. نوع دیگر، افراد مخالف با نظامهای اجتماعی و سیاسی یک جامعه میباشد که این افراد سعی دارند بیشترین آسیب را به اعتماد مردم بزنند در واقع بحرانسازی میکنند. دسته دیگری از این افراد، مردمان عادی هستند که این افراد دروغ نمیگویند ولی دروغ را منتشر میکنند به دلیل تخلیه هیجان.
همچنین ایشان در پاسخ به این پرسش که علت پذیرش دروغ به ویژه در شرایط بحرانی از سوی مردمان جامعه چیست؟ بیان داشتند که دو اصل مطرح است : 1. اهمیت موضوع برای مردم، 2. ابهام.
جناب آقای دکتر فیلی افزودند دو عامل گفتهشده میزان تلقین افراد را افزایش میدهند. وقتی خطر یا ابهام افزایش یابد، میزان اضطراب هم افزایش مییابد. با افزایش اضطراب فرد؛ باورپذیری وی نیز بیشتر خواهد شد؛ تکرار یک خبر هم باعث افزایش باورپذیری میشود.
فرد مضطرب با پخش اخبار دروغ، اضطراب خود را نیز پخش میکند. در جامعه، افراد تقلیدپذیر نیز وجود دارد. ایشان بیان کردند که یک آسیب ناشی از ابهام، احساس ناتوانی در کنترل مدیریت میباشد. همچنین افزودند شبکههای اجتماعی و سایر وسایل ارتباط جمعی بین المللی نقش بهسزایی در پخش دروغ و به تبع آن افزایش باورپذیری مردم دارند.
عدم دسترسی به اخبار صحیح و دسترسی سریع به اخبار صحیح می تواند باعث افزایش باورپذیری شود که در اینجا نقش صداوسیما و وسایل ارتباط جمعی دولتی و رسمی مهم میباشد.
به طورکلی باید دسترسی به اخبار صریح و سریع باشد. گاهی اوقات به طور ناخواسته خبر در مرحله بازنویسی دچار تحریف میشود؛ مثل BBC باید همواره اخبار دست اول را دریافت کرد و از منابع معتبر باید اخبار را بدست آورد. ایشان افزودند وقتی یک خبر به ما منتقل می شود آن خبر دروغ همیشه بزرگنمایی نیست، بلکه ممکن است که کوچک نمایی و نادیده انگاری هم باشد، برای مثال در قضیه کرونا حداقل با دو دسته خبر روبرو هستیم : 1. دسته ای که آسیب را خیلی جدی مطرح میکنند در مواردی حتی خیلی بزرگتر از آن چیزی که هست، 2. دسته ای که اخبار را با کوچکنمایی مطرح میکنند و بعضا باعث رعایت نکردن آن میشوند. اما بهتراست که اخبار به صورت واقع گرایانه ارائه شود. یکی از آسیبهایی که اخبار دروغ به دنبال دارند خطای شناختی مثل فاجعه سازی میباشد و لازم به ذکر است که تلاش برای تخلیهی هیجانی مسبب دروغ میشود.
به گفته دکتر علیرضا فیلی ما مشکلات را چند دسته میکنیم مثلا مشکلات کاملا جسمی و مشکلات کاملا روانی (بیمار روانی، افسرده)؛ دو دسته مشکلات هستند که در این قضیه می توانند حضور داشته باشند: 1- مشکلات هیستریک که فرد هیچ مشکل جسمانی ندارد، اما به صورت ناخودآگاه نشانه های بیماری های خاص را نشان می دهد. این نوع مشکلات فقط روانشناختی است اما ظاهرا جسمانی است.
2- مشکلات اختلال روان تنی (سایکوسوماتیک) یعنی فرد به دلیل استرس و نگرانی های زیاد، واقعا آسیب جسمانی میبیند. ( زخم معده ، سکته ، آسم ) در واقع روان تنی هستند یعنی عوامل روانشناختی باعث این قضیه شده است .
الان در جامعه چند دسته از مشکلات روانی زیاد شده است از جمله وسواس های شدید (فکری – عملی) به گفته ایشان تا جایی که امکان دارد، افراد افسرده و وسواس از دنبال کردن اخبار مربوط به آسیب های کرونا خودداری کنند و در حد خیلی مختصر و حفظ سلامت خودشان، اخبار را دنبال کنند.
ایشان در پاسخ به این پرسش که والدینی که اخبار جعلی را میپذیرند، رفتارشان چه آسیبهایی به کودکانشان میرساند؟ فرمودند که طرح مکرر اخبار بحران هایی که ترسآور و نگران کننده است، روی افراد مختلف در سنین مختلف، تأثیرات متفاوتی میگذارد برای مثال در کودکان زیر 6 سال، اضطراب جدایی میتواند تشدید شود (پرهیز و خودداری از جدا خوابیدن).
همچنین ایشان افزودند که احساس بیاعتمادی به دیگران، گریه، لجبازی، پرخاشگری، ناآرامی نشانه عدم آرامش فرد میباشد. کودکان تا حدود 9 سالگی مفهوم مرگ را متوجه نمیشوند، اما اضطرابهای والدین به آن ها منتقل میشود.
در بچه های حدود 12-7 ساله، فرد مفاهیمی مانند مفهوم مرگ را بهتر میفهمد، پس میزان اضطرابش خیلی بالاتر میرود. فقدان والدین برای بچه ها در این سن خیلی مشکلآفرین میباشد چون یک وابستگی جدی دارند و در این شرایط دچار دوگانگی هستند یعنی هم تمایل به استقلال و هم تمایل به وابستگی دارند.
شروع سنین نوجوانی برای بچه ها اضطرابآور است. این ترس و نگرانی ها و رفتارهای وسواسی می تواند تا سنین بالا هم به عنوان یک همراه نامأنوس و نامطلوب همراه فرد ادامه پیدا کند.
در حدود 17-12 سالگی، آسیبها همان مسائل هستند اما بروزشان متفاوت است. در نوجوانان، افت تحصیلی میتواند خیلی مطرح باشد؛ امروزه پرخاشگری ، افسردگی، بی علاقگی به تفریح و بازی، گوشه گیری و پرهیز از حضور در جمع بهعنوان مشکلات جدی تلقی میشود.
ایشان در پایان این گفتگو بیان کردند که پیشنهاد ما این است که اخبار و مطالب ترس آور و اضطرابزا را جلوی بچههای خود مطرح نکنیم و به صورت بازی، قصه و داستان به آنها نشان دهیم که باید یک سری رفتارها را رعایت کنند.