ماهی که روی صندلی نشسته شعر می خواند
نقدی بر کتاب : ماه روی صندلی
شاعر : عباس تربن
اعظم ایزدی
مربی مسئول امور فرهنگی مرکز شماره یک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شیراز
مقدمه
شعر زندگی است، فرآیند یک الهام شاعرانه است که در لحظهی سرودن شاعر را با خود به عالم خیال میبرد و او در قالب کلماتی که هدیه ی الهی است مفهوم زندگی را در خود پنهان کرده و روی زبان جاری می کند. برای رسیدن به این لحظه شاعر باید کشف کند. به جستجو بپردازد و با کشف و شهودی درونی از زندگی بگوید چراکه شعر یکسره زندگی و زندگی برای شاعر یک سره شعر است. در این مسیر خواننده شعرکوله بار شاعر را به دوش میگیرد و با شعرهای شاعر زندگی میکند.
ماه روی صندلی حاصل این لحظههاست. لحظه های که در یک آن اتفاق افتاده و بعد شاعرمتوجه شده که شعری روی کاغذ نقش بسته است. او شعر را به دنیا آورده و بعد روی صندلی نشسته و به مولود خود چشم دوخته است.
آنچه که در این نقد میآید لحظه ای درنگ روی کتاب ماه روی صندلی است که در دوبخش نقد ظاهری و محتوایی و در آخر یک جمع بندی کلی ارائه می شود.
نقد ظاهری
در نگاه اول که ماه را روی صندلی می بینیم با کتابی روبرو می شویم که از نظر شکل ظاهری با سایر کتابها تفاوت دارد. کتابی در قطع خشتی و با جنس کاغذی متفاوت.
این کتاب از نظر صحافی، شناسنامه و حجم و تعداد صفحات خوب است و قیمت کتاب هم با توجه به کیفیت صفحات آن مناسب میباشد. جنس جلد کتاب از نوع مقوا میباشد که هر چند از نظر استحکام خوب میباشد، اما از نظر جذابیت در جلب توجه مخاطب به دلیل عدم براقیت از جذابیت لازم برخوردار نیست.
سفید خوانی کتاب خوب بوده و با توجه به ویژگیهای خاص گرافیکی کتاب نوع فونت طراحی شده برای کتاب از نظر ظاهری با تصاویر تناسب دارد. حال باید دید آیا مخاطب دبیرستانی این نوع خط را می پسندد یا نه که معمولاً به این واسطه استقبال چندانی توسط اعضا از این کتاب صورت نمیگیرد. چون این مخاطب در مرحلهی تفکر انتزاعی است و آن قدر که به محتوا می اندیشد تصویر او را جذب نمی کند.
صفحه آرایی کتاب هم تا حدودی خوب میباشد. مثلا در شعر آخر فاصله ای که با توجه به قالب شعر اتفاق افتاده با عدم دقت کافی در صفحه آرایی فضای آن را از هم بریده است.
نکته مهم در این کتاب طرح خاص گرافیکی آن است. کتابی که از نظر فرم و تکنیک تصویرگری با تم رنگ سبز گرافیکی خاص خود مخاطب را به سمت خود میکشاند تا آن را ورق بزند و ببیند که چه اتفاقی در انتظارش است. در لابلای تصویرها به شعر بپردازد و توشه ای بردارد، اما نکته این جاست که کتاب برای گروه سنی «ه» آماده شده است. این گروه سنی آنقدر که به متن نیاز دارد، تصویر را نمی خواهد حال آنکه حجم بیشتر این کتاب را تصویرها به خود اختصاص داده است.
طرح روی جلد کتاب طرحی از شعر پدر است. پدری با عینکی آفتابی که قیافه ای دوگانه دارد. از طرفی با موها و ریشهای بلند و پر بیشتر به یک پدر جدی شباهت دارد و از طرفی با خنده ای که روی لبش نقش بسته انگار از مخاطب میخواهد که به دهان تصویر فرو برود. شعرها را از دل چشم هایی که پشت عینک آفتابی پنهان شده بخواند.
عنوان کتاب که برگرفته از عنوان یکی از شعرهاست هم روی عینک مرد خودنمایی میکند. یک طرف عنوان کتاب و مکمل آن ماه هلالی که روی صندلی جا خوش کرده است. تلفیق عنوان، این تصویر و شکل پدر یک معنای ذهنی ایجاد می کند که باید حتما شعر خوانده شود تا به نتیجه برسیم که این ترکیب چیست و چه میگوید.
پشت جلد هم نیم رخ همین مرد است. ابروهای پهن و بینی بزرگ و دهان بسته ای که با لبخند شعری را زمزمه می کند. بخشی از شعر خارج از ریل بیداری. آنجا که می گوید: راستی توی شهر بیداری ... و باکلمه راستی است که مخاطب نقش خود را پیدا می کند و از حالت انفعال خارج شده و تلاش می کند تا خودش را به اثبات برساند.
سپس وارد فضای داخلی کتاب می شویم. نام خداوند در اولین صفحه کتاب و قرار گرفتن آن در نقطه طلایی کتاب چشم را با خود همراه می کند تا به صفحه بعد برسیم. جایی که از همه چشم های مرد روی جلد فقط عینکش با هماه ماه روی صندلی و عنوان خود را نشان می دهد. سپس تکرار صندلی ها در صفحه بعد است که حرکت را القا می کند تا به ماهی می رسیم که با رنگی متضاد خودش را نشسته روی صندلی نشان می دهد. عنوان کتاب پشت صندلی پنهان شده و نام شاعر و تصویر گر با خط گرافیکی هماهنگ با همه صفحات خود را نشان می دهد و در آخر گروه سنی کتاب.
بعد به صفحه شناسنامه می رسیم که در دو بخش جداگانه تدوین یافته است. بالای این صفحه ساعت هایی است که زمان هایی را نشان می دهد که در نگاه اول به نظر می رسد عقربه هایشان تصادفی روی صفحه ایستاده است، اما بعد نظم ساعتها خود را نشان میدهد. 7:30 صبح یا عصر و بعد سه زمان از ساعت 12 انگار همه این شعرها یااز7:30 صبح تا 12:30 ظهراتفاق افتاده یا از عصر تا نیمه شب.
بعد از این صفحه فهرست قرار گرفته که مجموعاً ده شعر این مجموعه را به مخاطب معرفی میکند. این فهرست نیز در دو صفحه طراحی شده است. تصویر این صفحه نیز شخصیتی متحرک را در حالت های گوناگون نشان می دهد که این شخصیت نیز حرکت را القا میکند. در صفحه آخر کتاب نیز همان کاراکتر آشنا درحالی که روی دوچرخه به سیب های بالای سرش نگاه میکند یک تلفیق از بعضی از تصویرهای کتاب را نشان میدهد.
هماهنگی در تصویرگری و استفاده از تکنیک در کل تصاویر خلق شده برای شعرها تکرار کاراکترهایی مشابه برای شعرهایی که از واژههایی مشابه در فضای شعر برخوردار بودهاند موجب شده تا این هماهنگی بیشتر به چشم بخورد.
هر تصویر با متن شعر خود ارتباط دارد و با کل اثر هم متناسب است که در بخش بعد ضمن توجه به تصاویر متن بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت.
نقد محتوایی
ماه روی صندلی کتابی است حاوی ده شعر با درون مایههایی اجتماعی و طبیعی که برای گروه سنی ه سروده شده است. گروه سنی مخاطب از لحاظ روان شناختی در مرحلهی تفکر انتزاعی به سر می برد. ذوق ادبی در همین سن سر بر می آورد و نوجوان نیاز دارد دنیا را بهتر ببیند و بشناسد. یکی از راههایی که او را به شناخت میرساند استفاده از ادبیات است. ادبیاتی پویا و با مفهوم . حال باید دید این کتاب تا چه حد به این نیاز بچه ها پاسخ می دهد.
از لحاظ واژه شناختی و تصویر عناوین کتاب در جذب مخاطب با توجه به انتزاعی بودن آن موفق عمل کرده است. اما عناوین شعرهای داخل کتاب مادر، خارج از ریل بیداری، برای فصل پر زدن، ماه روی صندلی، پدر، در وقت بیخوابی، چیلیک، از همیشه شاعرانه تر، به یاد تو و سکه خورشید است. از این ده عنوان شعر دو شعر مادر و پدر دقیقاً موضوع شعر را لو میدهند. شاعر میتوانست با دادن عناوینی استعاری زیبایی این بخش را بالاتر ببرد تا مخاطب بیشتر به خواندن تشویق شود؛ اما سایر عنوانها به دلیل ریتم درنوشتن و ارائه تصویر شاعرانه موفقتر هستند.
از مجموع این ده شعر، سه شعر در قالب نیمایی و مابقی در قالب چهار پاره می باشد که این سه شعر هم دقیقاً بعد از چهار پارهها قرار گرفته اند.
نقدکامل هر شعر به صورت جداگانه
شعر مادر
نقد ظاهری
برای این شعر 5 بندی مجموعاً 4 صفحه به تصویرگری اختصاص یافته است. در صفحه دوم مادری نشان داده شده که در حال پاشیدن دانه است که مفهوم استعاری را در خود نهفته دارد. مادری با لبخندی بر لب که به دلیل خطوط خنده اضطراب را هم نشان میدهد و تصویر محو از چیزی شبیه آب گرم کن یا ... که معلوم نیست نقش آن در صفحه چه می باشد. در صفحه بعد از همین شعر حوضی با ماهی هایی در حال چرخیدن و تصویری از شمع یا گلدان گل است وخطوط درهمی که معلوم نیست موج است، ریشه گل است یا ...
تعداد ماهی ها 8 عدد می باشد که همه تک رنگ و روان هستند جز یک ماهی که با رنگ سیاه و متفاوت نشان داده شده که در نزدیکی حوض نگران ماهی در حوض اسیر مانده است که ممکن است آن ماهی شاعر باشد. انگار این ماهی سیاه میخواهد به او کمک کند تا او هم مثل بقیه آزاد باشد و بچرخد.
نقد محتوایی
شعر در قالب چهار پاره است. در 5 بند شعری و با وزن فاعلات فاعلن و با موضوع عزیزترین فرد زندگی هرکس مادر.
شروع شعر با آغاز یک روز همراه است. صبح آغاز را نشان میدهد. در این بخش یک هنجار شکنی را میبینیم. معمولاً صبح ها به نام خدا کارها را شروع می کنیم اما شاعر با نام مادر خود روز را آغاز کرده است. در همین بند شاعر کلمات لب را با تب هم قافیه کرده است. به نظر می رسد این اتفاق برای رعایت وزن روی داده است. چون تصاویر این چهار مصراع باهم تناسبی ندارد. دو مصرع اول آغاز روز است وشاعر با بردن نام مادر لبش سرخ میشود و لب سرخ نشان سلامتی است تا مصرع سوم هم خبری از مریضی نیست اما بلافاصله در مصرع چهارم از مریضی شاعر و مراقبت مادر از او حرف به میان میآید .
بند بعد که از لحاظ زبان، فرم بیان و تصویرهای شاعرانه غنیتر از بند اول شعر است با تشبیه مادر به یک فرشته کارهای مادر و تلاش او در خانه را نشان میدهد. هر چند این تشبیه تکراری است ولی شاعر با زبانی امروزی آن بند را کاملاً شاعرانه به تصویر کشیده است.
در صفحه بعد شاعر در ادامه محور قرار دادن مادر باز هم کارهای او برای فرزندانش و دغدغه مادرها برای خوردن صبحانه توسط آنها را نشان میدهد. کاربرد قافیه در این بند زیبا است. تصویر عشق را قورت دادن از عناصر زیبایی آفرین این بند است.
در بند چهارم شعر به گونهای دیگر دغدغههای مادرها از درون فرزندانشان نشان داده شده و شاعر بازهم تصویر ساخته است. استفاده از آرایه مجاز و تناسب در این بیت زیبایی آن را بیشتر کرده است. کفشهای رفتن و نگرانی معنای زیبایی دارد. هر چند کلمه من دو بار در این بند به کار رفته اما تکرار آن آزار دهنده نیست.
بند آخر شعر که که در واقع شاعر می خواهد نتیجه گیری کند باز هم مادر نقش کلیدی دارد. مادری که با مهربانی نگران بچه هایش است و دغدغه آنها را دارد بازهم عشق را لقمه کرده و به دست آنها داده است.
شعر شاید پر از تصویر باشد و همه بندها با هم تناسب داشته باشند و نتیجه مشخصی را در آخر به خواننده القا کند اما به دلیل وزن کوتاه اثر و موضوع بیشتر برای گروه سنی «د» مناسب است تا مخاطب دبیرستانی که از مادر چیزهای دیگری میخواهد . شاعر هنجارآفرینی خاصی را در شعر دنبال نکرده است و موضوع جان دار و قابل گسترش نیست.
شعر خارج از ریل بیداری
نقد ظاهری
این شعر هم در چهار صفحه تصویرگری شده است. ساعتهایی بزرگ با عقربههایی که هر کدام ساعتی را نشان میدهد با کسی که دائم توی یک زمان سیر میکند. این تصویر به دلیل تغییر در عناصر تصویر با تغییر عقربهها و القای حرکت تناسب بیشتری با متن اثر دارد. چهار ساعت بزرگ در یک صفحه و ساعتی بزرگتر به صورت خوابیده یا افقی در صفحه بعد. کاراکتر ابتدای کتاب در صفحه شناسنامه از ساعت بالا می رود. 5 صبح است و او میخواهد دنیا را بگردد. یک ربع به هشت، نه و پنج دقیقه ؛ دوازده وبیست و پنج دقیقه ساعتهایی هستند که در این بخش نشان داده شده اند. بعد باز ساعت یک در صفحه بعد که این بار کاراکتری که در صفحه قبل یکی بود این بار تکثیر شده و پنج تا از او در این صفحه در حال حرکت هستند. انگار میخواهند در عالم خواب همه دنیا مال آنها باشد.
نقد محتوایی
شعر یک موضوع اجتماعی دارد . زبان شعر امروزی و کاربرد واژهها نو و تازه است. ضمن آن که انتخاب وزن فاعلاتن مفاعلن فاعل ریتم شعر را قابل درکتر و زیباتر کرده است. این شعر در 6بند سروده شده است. اما به دلیل تصاویر شاعرانه و قدرت خلاقه شعر در انتخاب موضوع و پروراندن درست سوژه شعر زیباییهایی نوجوانانه دارد.
در این شعر بازی با کلمات و آوردن کلماتی که بار عاطفی خاصی نداشته اند اما در این شعر جایگاه حسی خوبی را برای خود دست و پا کرده اند موجب شده تا در زمان خواندن اثر انسان واقعا به عالم خواب فرو برود و به دنبال خودش بگردد.
همه اهل خوابند و شاعر خوابش نمیآید. از خواب فراموشی طلب میکند اما برایش اتفاقاتی میافتد که در ادامه شعر به آنها میپردازد.
او در بیداری نان و شیر و عسل نمیخواهد. به ماه رسیده است و نور میخورد . در بند دوم شعر آرایه تکرار و تناسب خیلی زیبا خودش را نشان داده است. ضمن آن که کارکرد قافیه هم در این بند خیلی خوب نشسته است.
در بند بعد صفت قرضی برای ستاره و سرعت عبور از یک ستاره تا بلژیک و پرستار شدن اوج تخیل شاعر را نشان می دهد. زمان به سرعت در خواب می گذرد . او از عناصری برای نشان دادن سرعت استفاده کرده که در بند بعد بیشتر خودش را نشان میدهد مثل بادبادک شدن و قطار شدن و بعد در بند چهارم شاعر آرزوهای مجازی اش را بیان میکند. این که به هوا برود یا از ریل خارج شود و هر جا دلش میخواهد برود.
بعداز این که از ریل خارج میشود واقعا به جاهای عجیبی میرسد. به یک برج صد طبقه، به آفریقا، توی همه جزایر دنیا و بعد پرواز با هواپیما. در این بند آرایهی ادبی خاصی به چشم نمیخورد اما شاعر با اغراق توانسته تخیل خود را خوب گسترش بدهد.
تا این که در بند آخر شاعر ضربهی نهایی را به خوبی وارد میکند. او در شهر خواب حسابی گشته است و با لبخند بدرقه شده اما با پرسیدن سوالی از مخاطب میخواهد که او را به شهر بیداری راه بدهد. شهر بیداری مفهوم استعاری خود را خوب نشان داده است و کارکرد دو گانه دقیقهای چند ؛ هم قیمت زمان و هم خود زمان را نشان میدهد و روی آن تأکید میکند.
شاعر در این شعر با کاربرد عالمانه تخیل توانسته است دریچهای به روی دنیای پیچیده خواب باز کند و با لبخند زیر پتوی گرم خود به رویای بیداری فکر کند.
شعر برای فصل پر زدن
نقد ظاهری
یکی از طولانی ترین شعرهایی که برای آن در این کتاب تصویرگری شده است همین شعر است. شعری در هفت بند و چهار صفحه تصویرگری که عنصر کلیدی آن پرنده ای است که غم درون چشمهایش جای گرفته است. پرندهای ساده با نگاهی متفکر در صفحه اول که با سری پایین افتاده غصه میخورد. در صفحه بعد دو پرنده با دو رنگ متضاد یکی سفید و دیگری سیاه. و باز همان کاراکتر فعال در همه شعرهای قبلی در این شعر خودش را روی گردن پرنده سفید نشان میدهد. شاید این پرنده آزادی را بیشتر از پرنده سیاه بال طلب میکند. در دو صفحه بعد سیبها و برگهایی که فضای صفحه را اشغال کرده به عنوان نماد به کار رفته اند. هر چند هیچ نشانهای از این دو عنصر در شعر نیست. سیبها در سه سطر و به سه رنگ مختلف و برگها در یک سطر و اندازههای مختلف. در این صفحه پرنده نقش ندارد اما کاراکتر شعرها در چهار جای صفحه خود را نشان میدهد که فضای پر تحرکی را ایجاد کرده است.
نقد محتوایی
این شعر هم مثل شعرهای قبلی در قالب چهار پاره است. با وزن مفاعلن مفاعلن و در هفت بند شعری. موضوع شعر پرندهای است که در قفس اسیر مانده و به پرواز فکر میکند. عنوان شعر کمی موضوع را لو میدهد اما وقتی کل شعر را میخوانیم متوجه تکراری بودن موضوع شعر میشویم. همیشه در شعرها پرندهای بوده که اسیر قفس شده و میخواهد پرواز کند. تنها تفاوت شاید در این جا باشد که این بار دل شاعر هم مثل پرندهی در قفسی است که میخواهد بپرد. هر چند این تصویر هم فضای تازهای را در شعر ایجاد نکرده است.
کل فضای شعر یکدستی خاصی دارد. کلمات متناسب با هم و در تناسب و هماهنگی با کل شعر هستند. اما شاعر به دلیل واژگان خاص آزادی عمل شعر قبلی برای آوردن هر کلمهای در شعر را نداشته است. به ویژه قافیهسازی دست او را تنگ کرده است. در دو بند مجبور شده قفس را یا به عنوان ردیف یا قافیه بیاورد که این از تنگناهای قالب است.
بند اول با توصیف موقعیت پرنده شروع میشود .پرنده ای که اخم کرده و در قفس نشسته است. اما در ادامه قفس او از جنس شیشهای است و در آن به زور نفس میکشد. حال آنکه همیشه قفسها فلزی بوده اند و شبیه زندان. باید دید در ادامه شعر منظور از این قفس شیشهای چیست وگرنه به دلیل عدم فضای تنفس کافی پرنده زود میمیرد.
در بند بعد نیز شاعر در ادامه توصیف فضای قبل از تنهایی او حرف میزند. این که بین پرنده و آسمان خط کشیده شده و او شاخه و لانهای برای خود ندارد. قافیهسازی این بند بهتر از بند اول است. خط و فقط، حال آنکه ترتیب جمله در مصرع قفس فقط کشیده اند؛ اشتباه دستوری دارد . باید گفته شود فقط قفس کشیدهاند.
در بند سوم از طولانی بودن زمان اسارت پرنده پرده بر میدارد. حالا این پرنده که سالهاست درون قفس آن هم از نوع شیشهای به سر برده چه طور است که نمرده. تصاویر این بند تکرار همان فضاهای همیشگی از پرندهی در قفس است. پرندهای که نه پر کشیده و نه شعر خوانده. خب معلوم است که پرنده در قفس این کارها را نمیکند پس کشف شگفتی در این بند رخ نداده. نه بازی زبانی، نه آرایه ای پویا و گسترده.
بند بعد کمی فضا امروزیتر و شاعرانهتر شده است. کاربرد کلمه لک زده و بعد زل زدن این بند را زیباتر کرده است. مخصوصاً این که به آن طرف تر از جهان زل زده باشد. جایی که معلوم نیست به دنبال چه میخواهد به آنجا برسد.
در بند پنجم است که شاعربه عنوان یک شخصیت حقیقی وارد شعر میشود و تشابه حال خود و پرنده را نشان میدهد. همذات پنداری خودش با پرنده و این که بال هر دو شکسته است و به پرواز فکر میکنند. موقوفالمعانی این بند با بند بعد ارتباط طولی شعر را بیشتر کرده است. نقش پرنده از بند ششم است که فعالتر میشود. این که شاعر او را مخاطب میکند و از او درباره پریدن سوال میپرسد. آیا واقعاً با این نرمی صحبت گفتن باید صدایشان به آسمان هم برسد. شاعر باید فریاد بزند ولی از فریاد در این بندها خبری نیست، پس کمک کننده ای هم نخواهد آمد. اما شاعر به امید میرسد و در بند آخر با جمع بستن خودش و پرنده از خدا میخواهند که مشکلشان را حل کند. آن ها بازهم به پرواز فکر میکنند و این گونه است که پرندهی دل شاعر و پرندهی در قفس بار دیگر اوج میگیرند.
شعر ماه روی صندلی
نقد ظاهری
شعری که عنوان کتاب را هم به خودش اختصاص داده در صفحه 22 کتاب جای خوش کرده است. شعری در چهار صفحه. در دو صفحه اول ماهی نیمه که دنباله اش را خطوطی خشن و در هم به صفحه اول کشیده است تا به ماهی کوچک و سفید و ریز برسد . حجم سیاهی ماه بزرگ در صفحه دوم همهی فضا را به خود اختصاص داده است. در صفحه سوم ماه کامل در کادرهای مربعی نشسته است و می درخشد جز در آخرین مربع که حجم خالی مربع خود را بیشترنشان می دهد.
صفحه چهارم ماه در قالب شخصیتی انسانی فرورفته که سر بزرگ خود نشان میدهد. باز هم در این صفحه ماههای کامل پشت این ماه بزرگ پنهان شده اند. کادرهای مربعی حضور آن ها را بیشتر نشان میدهد و طرحی از فرشی که زیر پای آقای ماه افتاده است.
نقد محتوایی
شعر ماه روی صندلی هم در قالب چهار پاره است و در وزن فاعلاتن فاعلن در پنج بند شعری. شعر با شخصیت پردازی خاص ماه شکل میگیرد. ماهی که میخواهد کارهایی که دوست دارد انجام دهد. شعر فضایی تازه و جذاب ایجاد میکند . کاربرد کلمات شعر گسترده و تنوع تصویر سازی غنی است. این شعر با کاربرد تصاویر گوناگون و آرایه های متنوع فضایی مناسب با گروه سنی مخاطب ایجاد کرده است.
در بند اول شعر شخصیت ماه خوب جلوه گر میشود. زمان گذشته است و ماه روی پشت بام ها راه می رود. آرایه تناسب و تکرار در این بند زیبایی آن را بیشتر کرده است. در بند بعد در ادامه بند اول ماه کارهای خاص خودش را انجام می دهد نرده ها و چین پرده ها جایگاه بعدی ماه است که قدم میگذارد تا به تجربیات جدید برسد. قافیهها دراین بند نقش فعالی دارند. بعد از ماهی که تا قبل از این در جاهای خوب به سر می برده تصویری متفاوت ارائه میشود. بچهی تخسی که سرش را به اشتباه درون دودکش میکند و صورتش سیاه میشود. در این بند هم شاعر بیشتر از آرایه تشبیه و تناسب استفاده کرده و تصاویر شاعرانه این بند زیبایی خاصی ایجاد کرده است. بند چهارم ماه پابرهنه می دود و به میان خوابها میآید و یا توی آب شیرجه میزند . این بند نیز فضایی امروزی و جذاب ایجاد کرده و شاعر هنرمندانه دست به آفرینش تصویری از ماه زده که او را در حالت های مختلف نشان میدهد.
سرانجام ماه به بند آخر شعر میرسد. ماه به جایگاه خود در آسمان بر میگردد و به خاطر همه کارهای قبلش خسته شده و روی صندلی شب میخوابد. در این بند نیز شاعر با کابرد صحیح کلمات توانسته است پایان بندی خوبی را ایجاد کند.
این شعر با آرامش تمام میشود و مخاطب نفس راحتی میکشد. او که با ماه همراه بوده در آخر شعر به آرامش میرسد و میفهمد که هر کسی باید به جای خود برگردد تا نظم در دنیا حاکم باشد. از لحاظ موضوعی نیز این شعر جذابیت و تازگی بیشتری دارد.
شعر پدر
نقد ظاهری
سرانجام به شعری میرسیم که تصویر آن به عنوان تصویر روی جلد کتاب انتخاب شده است. پدری خندان با موها و ریشی بلند که عینک آفتابی به روی چشم دارد و معلوم نیست نابیناست که این عینک را به روی چشم زده یا مسأله چیز دیگری است. برگهایی که فضای صفحه اول شعر را پر کرده شادمانی لبخند پدر را بیشتر نشان میدهد و بازهم همان کاراکتر همه شعرها این بار در حال پرواز با یک برگ است و سپس از پشت سر پدر سر برآورده است. در صفحه بعد نیم رخ پدر مهربانی را بیشتر القا میکند. جایی که باران از ابر میچکد و او زیر این باران به شادمانی پدر نگاه میکند. مشکل این صفحه در محل قرارگیری شماره صفحه است که روی نوشته مصرع آخررا پوشانده است.
نقد محتوایی
شعر پدر با موضوعی که از عنوانش معلوم است شعری است در قالب چهار پاره و در پنج بند شعری با وزن فاعلاتن مفاعلن فاعل. زبان شعر تازهتر و گویاتر است. کاربرد کلمات توسعه بیشتری یافته و کلمات هماهنگ تر هستند. فضای شعر امروزی تر و تازه تر است. شاعر سعی کرده تصاویر شعری اش گویاتر و شاعرانه تر و همراه با احساسی عمیق تر باشد تا زحمتهای پدر بیشتر نمود پیدا کند.
شعر با واژه صبح شروع میشود. زمان کار و تلاش که پدر از خانه بیرون می رود. کاربرد اصطلاح از خانه بیرون زدن در این بخش کابردی هنرمندانه است. تصویر زیبای بند اول این شعر تجربههایی تازه ای را منتقل میکند. این که پدر با پاهای خسته در خیابان زندگی می دود و تصویر خیابان زندگی که تلاش طولانی پدر را نشان می دهد.
در بند دوم شاعر از قافیه خیلی خوب استفاده کرده است. بازهم استفاده از ضرب المثل دست و پنجه نرم کردن ارتباط معنایی این بند و ارتباط طولی شعر را بیشتر نشان میدهد. هر چند زبان در این بند کمی شبیه شعرهای قیصر شده است. به ویژه عبارت زخمهای قدیمی و کاری.
در بند سوم شاعر توجه به دنیای اطراف را ملاک قرار میدهد و آنچه سهم پدر است. زبان این بند هم تازه است و تصاویر اجتماعی و گویا.
سپس شاعر به بند چهارم پا میگذارد. آنجا که میخواهد از نگرانی پدر حرف می زند. بازهم بار عاطفی این بند بیشتر از تصاویر شاعرانه در آن است. اما وقتی پدر را به فرشته تشبیه می کند تازه مخاطب به این باور می رسد که تنها مادرها نیستند که فرشته هستند و پدرها هم به دلیل شرایط خاص خود میتوانند فرشته باشند.
شاعر بعد از تشبیه پدر به فرشته و یک روز کار سخت برای کسب روزی برای فرزندانش میخواهد او را به خانه برگرداند. این برگشت را با شادمانی و شوق همراه می کند . با تپیدن قلب و استفاده از ضرب المثل قلب از سینه بیرون زدن. شاعر باید شعرش را علی رغم دردهای پدر با مهربانی تمام کند و قافیه در این بند به کمک این نقش آمده است. این شعر پایان بندی زیبایی دارد و همین امر موجب شده تا موضوع شعر بیشتر در ذهن مخاطب جای بگیرد.
شعر در وقت بی خوابی
نقد ظاهری
این شعر نیز در چهار صفحه تصویرگری شده است. در این تصویر بازهم تصویرگر از تکرار استفاده کرده است. با این تفاوت که این بار بر خلاف تصاویر قبلی کتاب؛ شبیه شعر مادر؛ تصویر یک زن تشکیل دهنده تصویر کتاب است. زنی که به نظر میرسد مثل فرشتهها بالی برای پریدن دارد و قلبی که از شدت شفافیت نور میپراکند. در تصویر صفحه بعد آن زن دامن خود را به اطراف میپراکند. بالهایش سفید میشود اما از قلب درخشانش خبری نیست و به جای آن جزئیاتی دیگر به تصویر اضافه شده است. درخت و گل و برگ و ... که همه در تاریکی هستند و در آنها باید به دنبال نوری گشت تا به آرامش رسید و این نور درچشمهای این شخصیت پنهان است. به دلیل بند آخرشعر است که تصویرگر از کاراکتر فرشته استفاده کرده است.
نقد محتوایی
شعر در وقت بیخوابی مثل شعرهای قبلی کتاب در قالب چهار پاره و در چهار بند است. وزن این شعر هم فاعلاتن مفاعلن فاعل است . انتخاب وزن برای بیان موضوع انتخاب خوبی بوده است و شاعر با انتخاب این وزن هم سنگینی خواب و هم آرامش را القا کرده است. موضوع شعر مثل شعر خارج از ریل بیداری است اما با یک تفاوت عمده. در خارج از ریل بیداری شاعر خوشحال است و به همه جا سرمی زند اما در این شعر شاعر از خواب ترسیده و به فکر فرشتهای است که او را از کابوسهای هر شبهاش نجات دهد. موضوع خواب به دلیل گستردگی و عمق خود موضوعی پویا برای سرودن است.
شاعر از توصیف برای شعرهایش سود برده است. آرایه های ادبی در این شعر هم چندان گسترده نیستند. در بند اول شاعر با استفاده از آرایه تکرار روی خواب خیلی تاکید کرده است. با استفاده از حس آمیزی سکوت و تاریکی شعر بیشتر نشان داده می شود. مدتی است که شاعر دچار بی خوابی است و دلیل این بی خوابی به بندهای بعد هم کشیده می شود.
در بند دوم شاعر می خواهد تغییر کند. با غلت زدن توی رختخواب به دنبال راهی برای سفید کردن فکرهایش میگردد. در این بند هم بیشتر جنبه ادبی بودن آن را آرایه تناسب به دوش کشیده است.
به بند سوم که میرسیم بازهم هنر شاعر در جور کردن قافیهها بیشتر به چشم میآید. استفاده از فعل ادامه مییابد در مصرع چهارم این بند ؛ امیدهای شاعر برای رها شدن از کابوسها را کم رنگ میکند مگر این که اتفاقی روی دهد. شاعر در این بند با استفادهی هنرمندانه از تصویر و کارکرد آرایه ها زیبایی خاصی را دراین بند ایجاد کرده است. زبان این بند هم تازهتر و مفهومتر است.
به بند چهارم که میرسیم شاعر با کاشهای پی در پی از امیدهایش حرف می زند. او نور میخواهد حتی به اندازه یک نور یک لامپ رشتهای. او میخواهد از دست اژدها رها شود. آه میکشد و فرشتهای را طلب میکند که نور را برایش بیاورد. قافیه رشته و فرشته هم جذابیت خاصی را در این بخش ایجاد کرده است. در این بند هم آرایه تکرار و تضاد بیشتر به چشم میآید.
شعر چیلیک
نقد ظاهری
چیلیک شعری است درباره عکاسی. باز هم در چهار صفحه تصویر گری شده است. لکه های جوهری پخش شده روی صفحه اول شعر و نوری که انتهای یک سیم کشیده شده و با توجه به فضای شعر به نظر میرسد نور فلاش دوربین عکاسی باشد. بازهم کاراکتر آشنای همه شعرها این بار روی همین سیم نشسته است و به شمع نگاه میکند. شمع روشنی که در صفحه دوم تصویر این شعر میدرخشد. در صفحه بعد دوربینی همه جای صفحه را پر کرده که می تواند از زوایای مختلف عکس بگیرد. در صفحه سوم همان شخصیت آشنا از دهانه دوربین بیرون آمده و میخواهد با دوربین کوچکی که در دستش است عکس بگیرد. در صفحه آخر لکههای پخش شده روی صفحه لحظههای عکاسی را به ذهن متبادر میکند و شادمانی کودکی که دوربین در دست دارد تا لحظهها را ثبت کند در قالب کاراکتر آشنایی که این بار بالا پریده و میخواهد عکس بگیرد این حس را بیشتر القا میکند.
نقد محتوایی
شعرچیلیک همان طور که از عنوانش پیداست شعری است با موضوع عکس و عکاسی و خاطرات گم شده در لابلای عکسها. در این شعر این بار شاعر از دنیای کودکی یا نوجوانی شعرهای قبلش بیرون آمده و از دید کسی که از دنیای کودکی اش فاصله گرفته شعرش را سروده است.
این شعر نیز در قالب چهار پاره است و با وزن مستفعلن مستفعلن در پنج بند شعری. شاعر از تصاویر بریده بریده مثل زمانی که یک آلبوم مرور میشود و خاطرات عکسها جلو چشم رژه میروند در آفرینش تصاویرش استفاده کرده است. از جشن تولد شروع شده و شاعر کودکی خودش را پشت کیک تولد مرور میکند. صفت فریبنده برای کیک در اولین مصراع شعر جذابیت ندارد. کلمهی سنگینی است. باز هم شاعر از عناصر بصری بدون تأکید بر آرایههای ادبی برای گفتن شعرش استفاده کرده است. در بند دوم شاعر سراغ عکس بعد رفته است. پدر عنصر اصلی این بند است. پدری با دستهای پر که زیر باران به خانه برگشته. بعد عروسی و کسانی که شاد و خندان چشم انتظار عروسی هستند. تصویر بعد که کمی انتزاعیتر از سه تصویر اول است عکسی از یک روز برفی است.
شاعر بعد از نشان دادن این عکسها خودش را می بیند که خاطراتش را مرور میکند. خاطراتی قدیمی و صمیمی.
شاید به دلیل فضای خاص این اثر است که شاعر به مخاطب اجازه هیچ بلند پروازی نداده است. فقط با ذکر خلاصهای از عکسها خودش را مرور کرده است. به همین دلیل این شعر یک تک گویی در لحظات تنهایی است و مخاطب نقش فعالی در آن ندارد چون تجربیات شخصی دستمایهی سرودن بوده است و ذهن آزادی عمل لازم را از دست داده است.
شعر از همیشه شاعرانه تر
نقد ظاهری
بعد از شعرهایی در قالب چهار پاره سرانجام به شعرهایی میرسیم که در قالب آزاد سروده شده اند. این شعر هم در چهار صفحه تصویرگری شده است. تصویر این شعر هم فرشتهای است که یک پا بیشتر ندارد و این یک پایی او حس عدم ثبات را القا میکند. این فرشته با چشمهایی خالی هیچ حسی ندارد و لبخندی هم روی لبهایش نیست تا نگرانی مخاطب با دیدنش کم شود. پس زمینه سیاه تصویر هم مزید علت شده است. فرشته با آن بالهای باز شده اش چیزی روی زمین میگذارد که شبیه به نان یا ... است و ارتباطی بین آن با متن شعر دیده نمیشود.
در صفحه بعد همان کاراکتر آشنای شعرهای قبل این بار در چهار جای صفحه چیزی شبیه بادبادک را در دست دارد. بر خلاف شعرهای قبلی این مجموعه در این صفحه متن در یک فضای بسته قرار گرفته است. گیاهان روییده در پایین صفحه هم ارتباط ضعیفی با متن دارند.
نقد محتوایی
اولین شعر نیمایی این مجموعه از همیشه شاعرانهتر نام گرفته است. ویژگی شعر آزاد نیمایی استفاده مناسب از فضای وزن و گسترش این فضا میباشد. بازهم شاعر نقش فعالی در این شعر دارد . او نشسته و مشغول نوشتن است. موضوع شعر در فضای انتظار گسترش یافته است . انتظاری پیچیده و عمیق که حضور منجی را در دل ما جایگزین بقیه حسها میکند.
روبروی شاعر دفتری پر از سکوت قرار گرفته است. او با تشبیه حرفهایش به مسافران گمشده خطهای دفتر را جادهای بیانتها در نظر میگیرد که مسافر از روی آنها خواهد آمد.
بعد از چهار لخت اول که فضا ایجاد میشود، وارد بخش دوم شعر میشویم. او شروع به نوشتن کرده و مثل همه نامهها با نام او شروع شده است. ارتباط عمودی این بخش شعر مناسب است. تشبیه مهمترین آرایه به کار رفته در این بخش است. حضور او موجب به هم خوردگی فکرهای مبهمی شده که در ذهن شاعر در حال چرخیدن است.
بعد شاعر او را مخاطب خود قرار میدهد و در این بخش شاعر دلتنگی اش را بیان میکند. حسآمیزی، استفاده از اصطلاحات رایج و صفتهای مناسب در خلق تصاویر شاعرانه این بخش را در ادامه بخش قبل قرار داده است. حس دلتنگی در این بخش به دلیل قافیه شکسته و بسته بیشتر خود را نشان میدهد.
در صفحه بعد شاعر وارد فضای دیگری میشود. از او طلوع میخواهد . شاعر باز هم در لابلای صفحات و کتابهایش دنبال او میگردد و میخواهد او را پیدا کند اما آن حضور مخفی فعلا اجازه حضور ندارد.
شاعر باید شعرش را به انتها برساند. پس باید امید را زنده نگاه دارد تا روزی که او را ببیند. هر چند حرفهایش هنوز تمام نشده اما میخواهد او را بسراید. پس ادامه حرفهایش را با فضایی عاشقانهتر ادامه خواهد داد.
مهمترین نکته در شعر نیمایی نحوه نوشتن مصرعها است، نه شکستگی مصرعها، اما متأسفانه در این شعر چندان به این نکته توجه نشده است. بعد از حرفهای گمشده دو نقطه بیانی لازم بود تا تشبیه کامل باشد که این اتفاق نیفتاده است. بعد همه شعرها چپ چین شده است، حال آنکه به دلیل فضای حاکم بر شعر شروع مصرع ها از سمت راست امید را بیشتر القا میکند. در فضای دوم وسوم شعر باید یک فضای خالی ایجاد میشد. در مصرع بی تو پای حرف های من شکسته است هم باید شکسته است به خط بعد انتقال یابد.
در صفحه بعد هم باید مصرع در کدام صفحه در یک خط و در کجای این کتاب در خط بعد قرار میگرفت.
شعر به یاد تو
نقد ظاهری
کوتاهترین شعر این مجموعه که فقط در دو صفحه تصویرگری شده شعر به یاد تو است. برای این شعر در صفحه اول چند برگ تیره رنگ میان یک گردی سفید تصویرگری شده است. در این شعر باز هم همان کاراکتر آشنا در حال پرواز است اما این بار مثل یک فرشته شده که با بالهایش آسمان را زیر پر و بال خود قرار داده است.
نقد محتوایی
شعر به یاد تو دومین شعر در قالب آزاد نیمایی این مجموعه است که کوتاهترین شعر این مجموعه هم هست. موضوع شعر دلتنگی برای کسی است که رفته و او شهید یا انسانی است که برای شاعر ارزش والایی داشته . فضای شعر در غروب اتفاق افتاده است و این دلتنگی شاعر را بیشتر نشان می دهد. کاربرد کلمات در این فضا شکل گرفته و همین امر تناسب کل اثر رابیشتر نشان می دهد.
شعر با کلمه باز شروع میشود یعنی این موضوع بارها و بارها در ذهن شاعر چرخیده و او بار اول نیست که به موضوع میاندیشد. بی قراریاش را با دیدن غروب آفتاب نشان میدهد. شاعر از تصاویر تکراری برای انتقال اندیشهاش استفاده کرده و در این زمینه موفق هم عمل کرده است. در بخش اول شاعر این دلتنگی را نشان میدهد.
به بخش دوم که میرسیم، می فهمیم او رفته است و این دلتنگیها دلیل دارد. دلیلش خون شهیدی است که به باغ درس میدهد و مفهوم استعاری نهفته در این بند اندیشه شعر را بیشتر نشان میدهد. شاعردر بخش بعد او را مخاطب قرار میدهد. در انتهای شعر شاعر هنوز امید خود را حفظ میکند. هر چند در بند اول غروب او را دلتنگ میکند اما امید به طلوع دوباره اوست که ارزش شهید را نشان میدهد.
بازهم در این شعر شاعر باید فاصلهها را در تغییر فضاها قرار میداده است که متأسفانه رعایت نشده است و همه فضاها علی رغم تغییر درتصاویر شاعرانه پشت سرهم قرار گرفته است. تناسب واژگانی یکسان و یک دست است اما فضای جدیدی در شعر حاکم نیست و شاعر به خاطر حفظ اندیشه به همان تصاویر همیشه بسنده کرده است.
شعر سکه خورشید
نقد ظاهری
آخرین شعر مجموعه باز هم در چهار صفحه تصویرگری شده است. در دو صفحه خورشیدی رسم شده که متن شعر دروسط یکی از آنها قرار گرفته است و در صفحه اول تصویرگری این شعر پنج کاراکتر آشنای همیشگی در دل خورشید در حال بازی هستند. در صفحه مقابل در مقابل کاراکتر سیاه رنگ یک کاراکتر سفید هست که تضادی جدید و با جاذبه ایجاد کرده است. اشعههای پراکندهی خورشید که همه صفحه را پرکرده گرما میبخشد. در صفحه بعد خنکی آب بیان شده در شعر با موجهای خطهای افقی آب و شنا کردن کاراکتری که به واسطه شنا کردن در آب از سیاهی بیرون آمده و روشن و سفید شده این خنکی را بیشتر القا میکند.
نقد محتوایی
شعری در قالب نیمایی و با موضوعی طبیعی که در فضایی ساده و آشنا شکل گرفته است. زبان شعر یکدسته و روان است. دایره کلمات در این شعر محدود و در یک ظرف قرار گرفته است.
شاعر کلافگی و گرمای تابستان را در قالب کلماتی هماهنگ و متناسب نشان داده است. آسمان خالی و بیابر، حتی هیچ صدایی از دل هیچ چیزی بر نمیآید. گرما تا دل باغچه پیش رفته و بید را هم کلافه کرده است. تأکید بر داغی و گرما با تأکید برآرایه تکرار داغی را بیشتر القا میکند.
شاعر در ادامه برای نشان دادن بیحوصلهگی و خستگی و داغی از تصاویر ملموس و آشنا استفاده کرده، حتی ماهی هم که باید در آب خنکش باشد احساس گرما میکند.
از گرما بند رخت ها هم دچار انبساط شدهاند و همهچیز دست به دست هم داده تا این فضا سنگینتر جلوه کند. اما درشعر برای فرار از این واقعیت اتفاقی لازم است. این کار را شاعر با وزاندن یک نسیم نشان داده است. نسیم که میآید همه آنچه که تا قبل از این داغ بوده است خنک میشود. شاعر با تکرار فضاهای قبلی که داغ بود و کلافگی همه را تحت تأثیر قرار داده بود با یک چرخش نشاط میبخشد.
شاعر با آوردن واژه یک دفعه در بخش بعدی شعر را به سمت تازهای هدایت میکند. این که از سر لطف نسیم با مجاز و ضربالمثلی که در خود نهفته دارد همه چیز به طراوت دست پیدا میکند. آرایههای بخش انتهایی شعر مثل تشبیه خورشید به سکه، تکرار خنک شدن ؛ از سر لطف و ... این بخش را هنرمندانهتر کرده است.
اما نکته در این جاست که در صفحه آرایی یا رعایت سفید خوانی فاصله کافی در تغییر فضاها قرار داده نشده است. شعر یکپارچه نیست که همه چیز پشت هم نوشته شده، حال آن که لازم بوده است فضاهای خالی برای تغییر هر فضا قرار داده می شده است.
جمع بندی
ماه روی صندلی قرار گرفته است تا به نقدش بنشینیم و حرفهایمان را مستقیماً با خودش در میان گذاریم . ماه عینک آفتابی زده و میخندد .
در این نقد به دو بخش اساسی در هر کتابی پرداختهایم . نقد ظاهری که کتاب از لحاظ تکنیک تصویرگری مورد بررسی قرار گرفته است . هماهنگی در تصویرگری، استفاده از تکنیک، تکرار در کاراکترهای آشنا برای هر شعر، استفاده از عناصر بصری و حجم و رنگ برای القا مفاهیم در این کتاب نشان از هنرمندی تصویرگراست اما آنچه حائز اهمیت است توجه به این نکته میباشد که مخاطب در کجای تصویرها قرار دارد . کاراکتری که در اکثر شعرها تکرار شده بیشتر به یک پسربچه شباهت دارد، حال آن که کتاب به صورت عام برای هر دو گروه دختران و پسران سروده شده است . این محدودیت بیشتر کتاب را مورد توجه نوجوانان پسر قرار داده است . یکی از دلایل دیگر نیز شکل پدر روی کتاب است که این اندیشه را بیشتر القا میکند .
مسأله دیگردر این بخش توجه کردن به نیاز مخاطب به تصویر میباشد. مخاطب گروه سنی «ه» با توجه به مراحل رشد فکری و اندیشه خود به دنبال کشف میگردد و این تصویرها علی رغم سادگی اما به واسطه استفاده تکنیکی از خطوط و رنگ به نوجوان کمک میکند تا این کشفها را بیشتر بشناسد و او را به درون خودش ارجاع میدهد. اما نکته این جاست که انتخاب نوع خط به کار گرفته شده در کتاب هر چند با تکنیکهای تصویرگری هم سو است اما برای مخاطب نوجوانان زیبایی خلاقی ندارد . هم چنین همین امر موجب شده تا سفید خوانی کتاب در بعضی از شعرها به ویژه اشعار نیمایی به دلیل نیاز به گذاشتن فضاهای خالی در زمانی که فضای شعرها جابه جا میشود رعایت شود که متأسفانه این اتفاق نیفتاده است .
در بخش بعد تک تک شعرها بر اساس قالب شعری، زبان، کاربرد آرایهها ، موضوع و درون مایهی هر شعر مورد بررسی قرار گرفت .
از مجموع ده شعر این کتاب هفت شعر درقالب چهار پاره و سه شعر انتهایی کتاب در قالب نیمایی سروده شده است. موضوعات مورد نظر شاعر در شعرها موضوعات اجتماعی و طبیعی است . او با دقت در دنیای اطراف خود و بازگشت به درون خود به کشفهایی گاه تازه وگاه تکراری رسیده است . از شعرهای کلاسیک در قالب چهار پاره دو شعر درباره پدر و مادر، سه شعر درباره خواب و شب، یک شعر درباره دلتنگی، یک شعر درباره خاطرات کودکی، و سه شعر در قالب آزاد با موضوعهای انتظار ، شهید و گرمای تابستان است .
شاعر در همه شعرها سعی کرده در فضایی یکسان اندیشههای خود را بیان کند . او برای گفتن از دغدغههایش دنبال کارهای سخت نرفته است . بلکه فقط کمی عمیقتر به دنیا نگاه کرده و حاصل تصوراتش را در قالب کلمات و عباراتی شاعرانه نشان داده است . هرچند تنوع موضوعی زیادی بر مجموعه حاکم نیست و شعرها بیشتر در فضایی آشنا شکل گرفته است اما توان شاعر در خلق لحظههایی ناب از چشم پوشیده نیست به ویژه در شعرهایی که شاعر از خواب بهره برده است . اما نکته در این جاست که شعرها بینهایت تصویری است و همه لحظهها توسط کلماتی ملموس نشان داده شده است . شاعر اجازه نداده که مخاطب به دنبال کشف فضاهای تاه برود. هنجارها را در هم بریزد و در لابلای شعرها خودش را گم کند . شعرها بیشتر دچار فرد گرایی است . او سعی کرده همه چیزها را عینی کند . در همه شعرها من نقش فعالی دارد ، هر چند این امر همذات پنداری مخاطب با شعرها را بیشتر میکند اما روحیه اجتماعیگرایی را کاهش میدهد .
شاعر از شعر خود در راه رسیدن به اهداف زیبایی شناسی و اندیشه ورزی استفاده کرده و در این راه گام اول را خوب و محکم برداشته است.
به نظر میرسد بیشتر حال و هوای شعرهای این مجموعه برای گروه سنی «د» مناسب باشد . اگر در تشخیص مخاطب دقت بیشتری میشد مطمئناً کتاب با استقبال بیشتری از سوی نوجوانان روبرو میشد .