دکتر حمید محسنی
کم وکیف تولید و مصرف اطلاعات برای بقا و ارتقای کیفیت زیست از همان آغاز تکامل زیستشناختی و سپس تکامل فرهنگی انسانها مهم بوده است و عامل اصلی تفاوت آنها. تکامل زیستشناختی انسان، و بعدها تکامل فرهنگی (و در نتیجه، هر چیز انسانساز، از جمله کتاب، کتابخانه، نشر و مانند آن) را باید همواره با شاخص ارزش زیستی و نقش آن در تامین بخشی از نیازهای زیستی ارزیابی کرد. توضیح آن که افسانهها، باورها، سنتها، آداب و رسوم، خرافات، ادبیات، زبان، و غیره نیز کارکردها و ارزشهای زیستی (حداقل برای همان گروه یا جامعۀ خاص) دارند و بر همین اساس نیز اوج و افول آنها قابل ارزیابی است.
جایگاه ممتاز فناوریهایی چون زبان، خط، کاغذ، چاپ، تلفن، رادیو، تلوزیون، ماهواره، و اینترنت، و همینطور نهاد علم، نهاد آموزش، نهاد دانشگاه، نهاد نشر، نهاد کتابخانه، و هر نهاد اجتماعی دیگر و مشاغل مرتبط با آنها نیز به تسهیل چرخۀ اطلاعات و دانش در زندگی روزمره و بخصوص تبدیل آنها به انواع کالاها و خدماتی مربوط است که کم و کیف زندگی انسان را بهتر و بیشتر سازد. بدیهی است هر فرد، نهاد یا ملتی بتواند مدیریت این چرخه را به نفع خود سامان دهد توان بیشتری برای تولید قدرت و ثروت بیشتر دارند و به همان نسبت میتوانند دیگران را از چیزی محروم سازند.
بر همین اساس، با مطالعۀ فرایندهای گوناگون تولید، مصرف، و گردش انواع اطلاعات و دانش در بخشها و لایههای مختلف اجتماعی، کم و کیف تناسب یا عدم تناسب آن با انواع نیازهای زیستی، و دلایل آن میتوان به تواناییها و آسیبهای فردی و اجتماعی در زمینههای گوناگون، و نه فقط نشر، پی برد.
تاثیرگذاری بر کنشها، رفتارها، مهارتها، داشتهها و ناداشتههای افراد و نهادها در حوزههای مختلف، از جمله کتاب و کتابخوانی نیازمند چنین مطالعاتی در ابعاد گوناگون و مرتبط با هم (و نقطۀ مقابل، بخشیگری و سوگیری) است. با تقسیم کار، و افزایش تخصص و مهارت در یک زمینه میتوان و بایستی به اعماق اقیانوسها رفت؛ اما در هیچ شرایطی نباید بیتوجه به پیوند بین مهارتها و دانش در بخشهای گوناگون و تاثیر متقابل آنها بر هم (مثبت و منفی) بود. فناوریها و نهادهای گوناگون مرتبط با نشر به عنوان بخشی از نظام ارتباط علمی و غیرعلمی چنین وظیفۀ ارتباطی مهمی را بر عهده دارند. آنها قطرههای دانش در اقیانوس مغز انسانها و نیز دادهها و اطلاعات ذخیره شده در پایگاهها و حتا محیط زیست را در نقاط مختلف جهان به هم متصل میکنند و امکان ارتباط و تعامل انسانها و سایر چیزها در بخشهای گوناگون برای اشتراک دادهها، اطلاعات، دانش و غیره را فراهم میکنند. امروزه کنشهای انسانها با انواع نظامهای اطلاعاتی و ارتباطی در سطح محلی و جهانی چنان به هم گره خورده است که بیتوجهی یا کمتوجهی به هر گوشۀ ظاهرا دنج و خلوت و یا توجه ویژه و افراطی، و سودار به گوشۀ دیگر اغلب آسیبرسان است و موجب عدم تعادل میشود.
تغییرات فنی مرتبط با تولید، نشر و مصرف اطلاعات همگام با برخی تحولات اجتماعی - از تاسیس نهاد علم، نهاد آموزش، نهاد نشر تا سایر سازوکارهای فنی و اجتماعی برای گسترش سواد، آگاهی، دانش، و توسعۀ روابط بینفردی و بیننهادی – و تاثیر متقابل این دو بر هم و بر کموکیف زندگی فردی و اجتماعی سبب شده تا پدیدۀ اطلاعاتی شدن مهمترین ویژگی کالاها، خدمات، مهارتها، فرایندها، جامعه، نهادهای اجتماعی، و تقریبا هر چیز انسانی و انسانساز گردد.
همۀ اینها حکایت از این دارد که باید دوران خوشخوشان فعالیتها و مهارتهای مرتبط با تولید و مصرف اطلاعات علمی و فنی، آموزش و یادگیری مهارتها و علوم و فنون، نهادهای آموزشی، نهادهای پژوهشی، و هر فعالیت و نهاد مرتبط با کتاب و اطلاعات (مثل کتابخانه، نشر، چاپ، و غیره) باشد. در غیر این صورت باید انتظار داشت کموبیش نوعی بیماری در سطوح گوناگون و بخشهای مختلف رخنه کرده باشد.
با توجه به پیوند ناگزیر بین حوزههای گوناگون در سطح محلی، ملی و جهانی و وابستگی کموکیف آن به فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی، و بخصوص به خود اطلاعات میتوان این فرضیه را مطرح کرد که با مطالعۀ چرخۀ اطلاعات و دانش و عوامل تاثیرگذار بر آن میشود کموبیش سلامتی و بیماری هر حوزه را در پیوند با هم مطالعه و درجهبندی کرد و حتا پیشنهاداتی برای دوا و درمان ارائه داد؛ درست مانند پزشکی که بیمار را طی فرایندهای عمدتا اطلاعاتی (با استفاده از علائم و نشانههای بیماری از طریق مشاهده، آزمایش، معاینه، پرسوجو و غیره، و با شناخت دارو و روشهای درمان) معالجه میکند. اطلاعاتی شدن فرایندهای تولید و مصرف کالاها و خدمات چنین روشها و راهبردهای مطالعه و درمان را نیز میطلبد و به آن امکان ورود میدهد: همانگونه که با تولید پایگاه ژنوم انسان و ترسیم نقشۀ عصبزیستشناختی میتوان بسیاری از بیماریهای شایع ژنتیکی، عصبزیستی و مانند آن را شناسایی و درمان کرد. با ترسیم نقشۀ گردش اطلاعات افراد و نهادها، و جمعآوری سوابق آن نیز میتوان از آنها برای نشانهشناسی، سببشناسی، و درمان برخی از بیماریهای افراد، نهادها و جوامع استفاده کرد.
لازم به ذکر است که اطلاعات و دانش، محصول میلیاردها سلول عصبی یا سلول مغزی به نام نورون است که در بینهایت شبکههای گوناگون عصبی مغز ذخیره شدهاند؛ این سلولها تواناییها و کارکردهای ذهنی و شناختی انسانها را تولید میکنند و نیز کارکردهای حسی – حرکتی و سایر تواناییهای انسان کنترل و مدیریت میکنند. رویکردهای شناختی بدون توجه به کارکرد نورونها یا سلولهای مغزی و حتا شبیهسازی ارتباطات در شبکههای نورونی، و نیز غفلت از پیوند شبکۀ نورونها یا مغز با نیازهای جسمی (یا مغز متعلق به بدن) نیز ناقص خواهد بود. تاکید بر پیوند بین نیازها، اهداف، راهحلها، برنامهها، و کنشها در سطوح گوناگون با همدیگر و با نیاز انسانها نیز به همین واقعیت زیستشناختی و فرهنگی اشاره دارد.
برخی از پرسشهای کلان و راهبردی در این زمینه اینهاست:
ü شاخصها و نشانههای بیماری و سلامت شناختی و اطلاعاتی افراد و نهادها چیست؟
ü چرخۀ اطلاعات و دانش بین افراد، نهادها یا درون نهادها چگونه است؟ دانش فردی چگونه شکل میگیرد؟
ü کموکیف تولید، مصرف، و نشر اطلاعات در حوزههای مختلف چگونه است: آموزشی، پژوهشی، کمکآموزشی، کودکان، نوجوانان و غیره؟
ü ارتباط بین روشهای آموزش افراد و نهادها (مثل آموزش و پرورش) با کم و کیف تولید و مصرف اطلاعات در بخشهای گوناگون نشر (مثلا افزایش کم و کیف چاپ و نشر آثار در بخش کودکان، نوجوانان، علمی، آموزشی، کمکآموزشی و سایر بخشها) چیست؟ چگونه ممکن است رونق نسبی بخشی از نشر (مثل کمآموزشی و کنکوری) نتیجۀ بیماری در بخش دیگر (کموکیف آموزش و پژوهش) و نیز عامل رکود بخشهای دیگر نشر (مثل نشر دانشگاهی) باشد؟
ü روشن است که عادتهای شناختی چون عادت به مطالعه، پرسشگری، پژوهشگری، نویسندگی، خلاقیت، تفکر انتقادی، و بسیاری از عادتها، مهارتها و رفتارهای پایۀ حسی- حرکتی و شناختی دیگر مثل احساسات، عواطف، اخلاق، و غیره در کودکی شکل میگیرد. در این صورت، نظام آموزشی و پژوهشی نادرست، کنکوری و مبتنی بر نمره و کمیت چگونه میتواند از طریق تاثیر بر مهارتها، رفتارها و کنشهای افراد و نهادها در بخشهای گوناگون بر نشر نیز تاثیر بگذارد؟
ü محیط یاددهی و یادگیری فوق چگونه میتواند بر رفتار اطلاعاتی و اطلاعیابی افراد، نهادها، نظام ارتباط علمی، کتابخانهها، و مانند آن تاثیر بگذارد و از آن تاثیر بپذیرد؟
ü نظام حقوقی، و قوانین و مقررات چگونه بر چرخۀ تولید و مصرف اطلاعات و نشر تاثیر میگذارد و از آن تاثیر میپذیرد؟
ü چگونه حقوق نسخهبرداری و مالکیت فکری در بخشهای گوناگون بر تولید و مصرف اطلاعات، نشر و حتا بر ابداع و نواوری در صنعت و خدمات، و توسعۀ ملی تاثیر میگذارد و یا از طریق تاثیر بر بخشهای دیگر اجتماع بر نشر و سایر نهادهای مرتبط با اطلاعات مثل کتابخانهها، و نیز دانشگاهها و غیره نیز اثر میگذارد؟
ü مدیریت نهادهای اجتماعی در بخشهای دولتی و غیردولتی چگونه بر فرایندهای تولید و مصرف اطلاعات، چرخۀ دانش و نیز نشر تاثیر میگذارد و یا از آنها تاثیر میپذیرد؟
ü چگونه افراد و نهادهای قدرت، اهداف و رویکردهای خود را بر چند و چون روابط بین نهادها و ساختار آنها تحمیل میکنند و بدینترتیب تاثیری مثبت یا منفی بر وضعیت و کنشهای آنها میگذارند؟ نهاد نشر، نهادهای اطلاعاتی و ارتباطی، نظام ارتباط علمی و مانند آن نیز زیرمجموعۀ همین نهادها و ساختارهاست. در این صورت، چگونه تحت تاثیر قرار میگیرند؟ برای مثال رابطۀ بین کتابخانههای عمومی وابسته به دولت و دبیرخانه کتابخانههای عمومی کشور، کتابخانههای کودکان و نوجوانان، کتابخانههای مساجد، کتابخانههای عمومی وابسته به نهاد شهرداری و غیره با کانونهای قدرت و دیدگاهها و راهبردهای آنها چیست؟ ساختارها، کارکردها، سردرگمی موجود در مدیریت ساختاری و محتوایی این بخش، و قوت و ضعف آنها چگونه تحت تاثیر اهداف، راهبردها و ساختار قدرت است؟ و چنین ساختار فیزیکی و محتوایی چه تاثیری بر کتابخانهها و سایر نهادهای اطلاعاتی وابسته میگذارد؟ همینطور، وضعیت آنها چه تاثیری بر نهاد نشر، و فرایندهای تولید و مصرف اطلاعات و برخی دیگر از خدمات و کارکردها دارد؟ و چگونه از آنها تاثیر میپذیرد؟
این پرسشها را بر اساس روابط بین متغیرهای مختلف و عوامل تغییر در سطوح گوناگون، گسترده، و بر اساس اهداف، کارکردها، و حوزههای علمی و فنی متفاوت میتوان افزایش داد.
نهاد نشر و محصولات نشر متغیری است که تحت تاثیر ارکان گوناگون اجتماع و کم و کیف روابط بین آنهاست و بر همۀ آنها نیز میتواند تاثیر بگذارد. بر همین اساس، برنامهریزی برای توسعۀ کتاب، کتابخانه، کتابخوانی، و هر چیز مرتبط با آن باید متکی بر چنین مطالعۀ گسترده و چندبعدی باشد. هرگونه بخشینگری بدون توجه به عوامل و متغیرهای گوناگون مرتبط با آن نه فقط مشکلات موجود نشر را حل نمیکند بلکه میتواند آنها را پیچیدهتر و بیشتر کند.
مسائل و مشکلات جاری مرتبط با کتاب و نشر عمدتا محصول نوعی نگاه محدود و تکبعدی به جای راهبردهای چندبعدی و چندحوزهای در مطالعۀ مسائل، راهحلها و کم و کیف اجرای آنهاست. اهمیت و نقش منفی مسائل برونحوزهای – بهویژه مدیریت ناکارآمد نظام آموزش، نظام پژوهش، اجرای سیاستهای کلان و راهبردی، اجرای قوانین و مقررات (بهویژه حقوق مالکیت فکری)، ناکارایی در مدیریت فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی و مانند آن- در ایجاد بحرانهای موجود در نشر به مراتب بیش از مشکلات درونحوزهای است. به نظر میرسد همین سیاستها، برنامهها، و راهبردهای نادرست در مدیریت سایر بخشهای مرتبط با کتاب، کتابخانه، اطلاعرسانی، مدیریت اطلاعات، مدیریت آموزش و پژوهش، مدیریت نظام ارتباط علمی و دیگر بخشها نیز مشهود است و آسیبرسان. به همین دلیل به راهحلهای یکپارچه و مرتبط با هم نیاز است.